کليه حقوق نوشته های اين وبلاگ و وبلاگهای مرتبط با آن منجمله وبلاگ http://adasiha.blogspot.com/ در انحصار نگارندگان است و هرگونه نقل و اقتباس و کپی برداری بدون ذکر نام نگارنده به منزله ناديده گرفتن حقوق مولفين و قابل پيگرد می باشد.

دوشنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۲

رسوبات پاک نمی شوند چون با بافت لنز نرم ترکيب می شوند
در اين تحقيق...
نقش نوع ماده لنز بر مکانيسم تجمع رسوبات بررسی شده. در لنزهای دارای ماده اوليه يونی و پرآب (مثل اتافيلکون A و ويفيلکون A )، رسوبگذاری ليزوزيم روی لنز عمدتاً بصورت نفوذ کردن رسوب به درون بافت لنز اتفاق می افتد و عمق نفوذ رسوب به داخل ماده ساختمانی لنز، بستگی دارد به شدت شارژ الکتريکی آن (ماده لنز) بطوريکه رسوبات در ماده etafilcon A در عمق بيشتری قرار می گيرند تا در Vifilcon A (Etafilcon در لنزهای طراحی قديمی تر و Vifilcon در توليدات جديدتر بکار گرفته شده. هر دو يونی و پر آب هستند – م). اين در حالی است که در Tefilcon رسوبات از طريق چسبيدن به سطح لنز است و نه نفوذ به عمق آن. به اين ترتيب رسوبگذاری دو نوع دارد: penetration يا نفوذ رسوب به بافت لنز، و adsorption يا چسبيدن به سطح لنز. در هر دو حالت فوق، بخشی از فرايند رسوبگذاری برگشت پذير و بخشی از آن غير قابل برگشت است (یعنی در هر دو حال بخشی از رسوبات جزو بافت لنز می شوند و هرگز پاک نمی شوند – م )

Lysozyme sorption in hydrogel contact lenses. Garrett Q, Garrett RW, Milthorpe BK. Cooperative Research Centre for Eye Research and Technology, The University of New South Wales, Sydney, Australia. Invest Ophthalmol Vis Sci. 1999 Apr;40(5):897-903.
رسوبات پروتئينی در لنزهای يونی بيشتر هستند. ميزان رسوبات ليپيدی، بيشتر وابسته به مشخصات فردی است.
در اين تحقيق...
دو نوع لنز يکی از جنس tefilcon و ديگری از جنس vifilcon مورد بررسی قرار گرفتند. رسوبات جمع شده بعد از يک روز مصرف مورد آناليز قرار گرفتند. چهار نوع چربی و يک نوع پروتئين مشاهده شد. رسوبات پروتئينی شارژ الکتريکی مثبت دارد و لذا به لنزهای يونی بيشتر جذب می شود. ميزان رسوبات پروتئينی، بيشتر وابسته به جنس لنز است. در بين ليپيدها، triolein بيشترين رسوب را تشکيل داده بود. مقدار اين رسوب نيز وابسته به جنس لنز است. ليپيدهای ديگر که حجم رسوبشان کمتر بود، بيشتر وابسته به فرد بودند (يعنی مقدار تجمع آنها وابسته به جنس لنز نبود و در افراد مختلف، فرق می کرد – م )

Protein and lipid deposition onto hydrophilic contact lenses in vivo. Bontempo AR, Rapp J. Department of Biological Sciences, SUNY College of Optometry, New York 10036, USA. CLAO J. 2001 Apr;27(2):75-80.

شنبه، دی ۰۶، ۱۳۸۲

در اين تحقيق...
قدرت جرم زدايی مواد زير مورد بررسی قرار گرفت:
Allergan Enzymatic (papain)
Optizyme (pancreatin)
ReNu Effervescent (subtilisin)
Ultrazyme (subtilisin A)
سه نوع اصلی آنزيم در مواد فوق بکار رفته (نام آنزيمها در پرانتز قيد شده). تمام پاک کننده های آنزيمی فوق در جداکردن رسوبها از روی لنز اثرگذار بوده اند و تفاوت بارزی بين چهار ترکيب آزمايش شده، مشاهده نشد. (به نوع کلمات بکار رفته در اين مقاله دقت کنيد و لفظ "اثرگذار بوده اند" را با "پاک شدن کامل رسوبات" اشتباه نکنيد- م).
An analysis of contact lens enzyme cleaners. Begley CG, Paragina S, Sporn A. School of Optometry, Indiana University, Bloomington 47405. J Am Optom Assoc. 1990 Mar;61(3):190-4.

در اين تحقيق...
سطح قدامی در 30 عدد لنز نرم مورد بررسی قرار گرفت (10 عدد lathe cut پوليش شده، 10 عدد Spin cast پوليش نشده، 10 عدد Cast molded پوليش نشده، همگی از جنس يک پليمر واحد و با درصد آب يکسان). تمام لنزها به مدت هشت ساعت توسط افرادی که از قبل هيچ سمپتومی نداشته و مصرف کننده روزمره لنز نبودند مصرف شدند و سپس از نظر رسوبات بصورت blind، بررسی شدند. در همه لنزها روکشی از رسوبات بوجود آمده بود. در تمامی انواع لنز، رسوبات بعد از شستشو، کمتر شده ولی پاک نشدند. آثار تراشکاری و پوليش باعث افزايش تجمع رسوبات و پاک نشدن آنها شده بود.

Scanning electron microscopy of deposits remaining in soft contact lens polishing marks after cleaning. Fowler SA, Gaertner KL. Chicago College of Osteopathic Medicine, Department of Ophthalmology, Downers Grove, IL 60515. CLAO J. 1990 Jul-Sep;16(3):214-8.

چهارشنبه، آذر ۲۶، ۱۳۸۲

در این تحقیق...
هدف، ارزيابی ميزان اثرگذاری محلولها بر پاک شدن جرم روی لنز است. (هیدروژن پراکساید در دنیا به عنوان یکی از قوی ترین روشهای رسوب زدايی و ضدعفونی لنز شهرت يافته). در لنزهايی که توسط هيدروژن پراکسايد شسته شده بودند ميزان رسوبات تا حد قابل توجهی کاهش يافته بود. قبل از استفاده از اين محلول، رسوبات لنز 184 -/+ 598 ميکروگرم و بعد از پراکسايد 51-/+ 360 ميکروگرم بوده. بدينترتيب با استفاده از هيدروژن پراکسايد و خنثی کننده کاتاليتيک ديسکی، حداکثر 40% رسوبات لنز پاک می شوند. تحقيقات ديگری نشان داده اند که يک سوم مصرف کنندگان لنز، لنزهای خود را موقع شستن ماساژ نمی دهند و نصف مردم هم کمتر از هفته ای يکبار از قرصهای جوشان برای جرم گيری استفاده می کنند.

Protein removal from soft contact lens using disinfection/neutralization with hydrogen peroxide/catalytic disc. Kiel JS. Kiel Laboratories, Inc., Gainsville, Georgia. Clin Ther. 1993 Jan-Feb;15(1):30-5.

در اين تحقيق...
شش روش ضدعفونی لنز بکار گرفته شد
(AOSEPT, CONSEPT, Oxysept, ReNu, Opti-Free and thermal disinfection ).
در هر شش روش، پاک کننده آنزيمی کنتاکت لنز (مارک آلرگان) نيز استفاده شد. در تمام شش روش، تنها يک سوم تا يک دوم رسوبات پروتئينی لنز پاک می شدند. از بين پروتئينهای رسوب کرده روی لنز، فقط ليزوزيم تا حدی پاک می شد و بقيه شامل لاکتوفرين، آلبومين و گليکوپروتئينها روی لنز باقی می مانند. با توجه به اينکه بسياری از عوارض مشاهده شده در مصرف کنندگان لنز، به رسوبات پروتئينی نسبت داده می شوند، بايد محلولهای موثرتری برای پاک کردن لنز ابداع شوند.

The efficacy of hydrophilic contact lens cleaning systems in removing protein deposits. Jung J, Rapp J. Department of Biological Sciences, SUNY College of Optometry, NY 10010, CLAO J. 1993 Jan;19(1):47-9.

سه‌شنبه، آذر ۲۵، ۱۳۸۲

اثر بندازاک لايزين بر کاهش رسوبات کنتاکت لنز
1) پروتئينها در اثر واکنشهای شيميايی و فشارها و عملکردهای فيزيکی دچار تغييرات ساختمانی می شوند. در اين حالت اصطلاحاً می گويند پروتئين دناتوره شده. بندازاک ليزين Bendazac Lysine (BZL) که يکی از انواع داروهای ضد التهابی غير استروئيدی است، از بروز اين تغييرات ساختمانی جلوگيری می کند. عمده ترين پروتئينی که روی کنتاکت لنزهای نرم رسوب می کند، پروتئين lysozyme است. محققين اين مقاله اثرگذاری قطره موضعی اين دارو را بر ميزان رسوبگذاری ليزوزيم روی لنز بررسی کردند و طی يک دوره 6 ماهه کاهش رسوب کردن اين پروتئين را مشاهده کردند.
2) بندازاک لايزين ميزان رسوبات ليزوزيمی را 40% کاهش می دهد. اين اثرگذاری تنها در صورتی بدست می آيد که کنتاکت لنز را درون محلول حاوی اين ماده تکان دهيم. ماساژ دادن لنز با محلول بندازاک لايزين، محلول را بی اثر می کند بطوريکه تقريباً هيچگونه کاهشی در رسوبگذاری مشاهده نخواهد شد.

1) Clinical study of bendazac lysine for in vivo contact lens cleaning. Evans TC, Levy B, Szabocsik J. Ophthalmology Department, California Pacific Medical Centre, San Francisco. Optom Vis Sci. 1993 Mar;70(3):210-5.

2) Accelerated study on lysozyme deposition on poly(HEMA) contact lenses. Kidane A, Szabocsik JM, Park K. Purdue University, School of Pharmacy, West Lafayette, IN 47907-1336, USA. Biomaterials. 1998 Nov;19(22):2051-5.

دوشنبه، آذر ۲۴، ۱۳۸۲


تصوير راست: رسوبات ليپيدی، تصوير چپ: رسوبات موسينی (پروتئينی)230982


در اين تحقيق، افراد سالم و مبتلا به
GPC (Giant Papillary Conjunctivitis)
مورد بررسی قرار گرفتند بطوريکه تعدادی از آنها لنزهای نرم کوتاه مدت (دو هفته يا کمتر) و تعدادی هم لنزهای نرم مصرف طولانی مدت (از دو ماه تا دوازده ماه) مصرف می کردند. کنتاکت لنز تمام اين افراد از بابت IgA، IgE، IgG، IgM، لاکتوفرين و ليزوزيم مورد بررسی قرار گرفت. در تمام لنزها مقادير قابل توجهی از رسوبات مذکور يافت شد (بطور متوسط 50 الی 75% سطح لنز پوشيده از رسوب بود) به استثنای IgE که 25% سطح لنز را پوشانده بود. رسوبات در سومين روز مصرف به حداکثر رسيدند. بنظر می رسد تفاوتهای موجود در ميزان رسوب IgM علت اصلی پيدايش GPC در مصرف کنندگان لنزهای نرم باشد.

منبع:
Evaluation of tear protein deposits on contact lenses from patients with and without giant papillary conjunctivitis. Richard NR, Anderson JA, Tasevska ZG, Binder PS, CLAO J. 1992 Jul;18(3):143-7. National Vision Research Institute, Sharp Cabrillo Hospital, San Diego, CA 92110.
در اين تحقيق، افراد سالم و مبتلا به
GPC (Giant Papillary Conjunctivitis)
مورد بررسی قرار گرفتند بطوريکه تعدادی از آنها لنزهای نرم کوتاه مدت (دو هفته يا کمتر) و تعدادی هم لنزهای نرم مصرف طولانی مدت (از دو ماه تا دوازده ماه) مصرف می کردند. کنتاکت لنز تمام اين افراد از بابت IgA، IgE، IgG، IgM، لاکتوفرين و ليزوزيم مورد بررسی قرار گرفت. در تمام لنزها مقادير قابل توجهی از رسوبات مذکور يافت شد (بطور متوسط 50 الی 75% سطح لنز پوشيده از رسوب بود) به استثنای IgE که 25% سطح لنز را پوشانده بود. رسوبات در سومين روز مصرف به حداکثر رسيدند. بنظر می رسد تفاوتهای موجود در ميزان رسوب IgM علت اصلی پيدايش GPC در مصرف کنندگان لنزهای نرم باشد.

منبع:
Evaluation of tear protein deposits on contact lenses from patients with and without giant papillary conjunctivitis. Richard NR, Anderson JA, Tasevska ZG, Binder PS, CLAO J. 1992 Jul;18(3):143-7. National Vision Research Institute, Sharp Cabrillo Hospital, San Diego, CA 92110.

یکشنبه، آذر ۲۳، ۱۳۸۲

از اين قسمت، هر بار فشرده ای از يکی از مقالات مرتبط با رسوبات لنزهای هايدروژل بصورت مستند تقديم خواهد شد. ترتيب ارائه اين مطالب به نحوی خواهد بود که بتدريج از گذشته تا به امروز اين موضوع را ارائه نمايد.

رسوبگذاری روی لنز، در دقیقه اول مصرف لنز مشهود است

در اين تحقيق، دو نوع لنز برای 15 نفر بکار گرفته شد: لنز اول از نوع غير يونی و کم آب بود، و لنز دوم از نوع پرآب يونی. هر يک از افراد بصورت راندوم يک عدد از يکی از دو لنز را روی چشم راست و نوع ديگر را برای چشم چپ دريافت می کرد. رسوبات لنزها به روش SDS-PAGE ارزيابی می شد ( سديم دودسيل سولفات پلی آکريلاميد ژل الکتروفورزيس ). پروتئينهای شناسايی شده روی لنز شامل Lysozyme، آلبومين، PFMA، Ig G، IgA، لاکتوفرين و اجزای تشکيل دهنده پروتئين G بوده و تمام اين پروتئينها يک دقيقه بعد از قرار گرفتن لنز در چشم، روی لنز رسوب کرده بودند. نکته اينکه اين رسوبات در اغلب موارد با اسليت لمپ قابل شناسايی نبوده و با روش آزمايشگاهی مذکور قابل شناسايی بودند.

منبع:

Protein accumulation on disposable extended wear lenses. Lin ST, Mandell RB, Leahy CD, Newell JO. CLAO J. 1991 Jan;17(1):44-50. Morton D. Sarver Laboratory for Contact Lens and Corneal Research, School of Optometry, University of California, Berkeley 94720.

شنبه، آذر ۰۸، ۱۳۸۲

يک روش کاملاً ساده برای شناسايی کيفيت لايه ضد اشعه ماورای بنفش در عينک و کنتاکت لنز
گويا بحث اشعه ماورای بنفش در اپتيران داغ شده. در جواب سوال جناب بختياری استاد خودم، اين راه ساده را بررسی فرماييد البته دقت کنيد که مشکل چو حل شود آسان شود و اين راه انقدر ساده است که بعد از خواندن آن با خود خواهيد گفت "چرا خودم به فکرم نرسيد؟" اگر چنين فکری به سرتان زد، از خودتان مايوس نشويد، چون منهم قبلاً همين سوال را از خودم پرسيده ام و مايوس نشده ام ولی واقعاً چرا قبلاً به فکر خودم نرسيده بود، نمی دانم. در هر حال، ظريفی گفته است:
" کاغذ فلورسئين را با سرم فيزيولوژی خيس کنيد و روی گوشه ای از دستمال کاغذی، مربعی به اندازه تقريبی يک سانت در يک سانت را با آن رنگ کنيد. سپس دستمال کاغذی مرطوب رنگ شده را زير نور کبالت آبی قرار دهيد و شدت رنگ فلورسنت را ارزيابی کنيد. همين کار را با عدسی مورد آزمايش ( خواه عدسی عينک و خواه کنتاکت لنز) تکرار کنيد، يعنی نور کبالت آبی را اينبار از درون عدسی مورد آزمايش به دستمال رنگ شده بتابانيد. اگر فيلتر ضد اشعه ماورای بنفش در عدسی آزمون واقعی باشد، بايد حالت فلورسنت دستمال کاغذی، شديداً کاهش يابد." فقط مراقب باشيد کاهش شدت نور را که ناشی از جذب نور در عدسی است، با کاهش فلورسانس اشتباه نگيريد.
به اميد ديدار شما در کنگره. ضمناً امسال از شرکت سيبا ويژن از سوئيس سخنرانی حضور خواهد داشت که در مورد تازه های کنتاکت لنز و روشهای جديد مصرف لنز صحبت خواهند کرد.

شنبه، آذر ۰۱، ۱۳۸۲

مطلب دنباله دار در مورد عدسيهای تماسی، قسمت دهم

جمعبندی بحث هايپوکسی قرنيه و ورود به بحث عوارض ناشی از رسوبات لنزهای نرم
در قسمت پيش ديديم که لنزهای نرم از نظر اکسيژن رساندن به چشم، دچار مشکل هستند بطوريکه هيچکدام از لنزهای نرم، حتی پر آبترين آنها، برای مصرف شبانه روزی و حتی برای ساعتی خوابيدن قابل مصرف نيستند. از آن مهمتر، بسياری از لنزهای نرم حتی برای مصرف در ساعات بيداری هم مشکل ساز هستند و مانع از تنفس صحيح متابوليسم قرنيه می شوند. عوارض ناشی از کمبود اکسيژن در قرنيه را در قسمت ششم به اختصار بررسی کرديم و ديديم که تمام اين عوارض ناشی از متابوليسم بی هوازی در قرنيه و توليد دو نوع اسيد (اسيد لاکتيک و اسيد کربنيک) در بافت اپی تليوم و بدنبال آن بروز اسيدوز در تمام ضخامت قرنيه است. عوارض ناشی از اين سوختگی داخل قرنيه ای به شرح زير هستند (به ترتيب ظهور):
1) پيدايش ميکروسيستها در اپی تليوم قرنيه
2) شل شدن پيوند بين سلولهای سطح اپی تليوم قرنيه و نهايتاً ريزش تعدادی از آنها و شکستن سد ضد ميکروبی اپی تليال
3) نرم شدن تدريجی و رو به رشد استرومای قرنيه و چين خوردن استروما
4) چين خوردن استروما که موضوع بسيار مهمی است چرا که اندوتليوم قرنيه مستقيماً به استروما تکيه می کند
5) پيدايش bleb در اندوتليوم قرنيه
6) چين خوردن اندوتليوم
7) سست شدن پيوند بين سلولهای اندوتليوم
8) ريزش سلولهای اندوتليوم و بروز حالت Polymegethism
9) بروز حالت Exhaustion syndrome و کدر شدن قرنيه در دراز مدت

توصيه بسيار جدی محققين دراين مورد، استفاده از لنزهای پر آب برای مصرف روزانه است يا به قول محققين دهه هشتاد و نود ميلادی: "فقط از لنزهای EW استفاده کنيد ولی بصورت DW".
گذشته از هايپوکسی قرنيه، مشکل ديگری هم وجود دارد که سالهاست در دست بررسی است و امروزه بيش از هر زمان ديگری مرکز توجه محققين قرار گرفته: رسوبات روی لنرهای نرم خصوصاً پروتئينها. طی چند قسمت آتی، مطالبی در مورد اين رسوبات تقديم حضورتان خواهد شد. برای ورود به بحث، در اينجا به خلاصه ای از مطلب اکتفا کنيم و از شماره بعدی، مطالب با قيد منابع و بصورت مستند، تقديم خواهد شد.
رسوبات، برای چسبيدن به لنز نيازی به زمان زيادی ندارند. اين رسوبات در همان يک دقيقه اول ظاهر می شوند و عمدتاً شامل lysozime ، lactoferrin و lipocalin است (سه ال). انواع پروتئينی Ig M ، Ig E ، و Ig G نيز وجود دارند. اين رسوبات عامل اصلی عفونتها و Giant Pupillary Conjunctivitis تشخيص داده شده اند. هيچکدام از اين رسوبات با هيچکدام از محلولها و حتی جرمگيرهای آنزيمی بطور کامل پاک نمی شوند. بسياری از مصرف کنندگان لنز، از قرصهای ضد رسوب استفاده نمی کنند و آنهايی هم که استفاده می کنند، تنها بخشی از رسوبات را پاک می کنند. رسوبات باقيمانده روی لنز، بتدريج و لايه به لايه انباشته می شوند و ... ادامه را در قسمت بعدی مطالعه بفرماييد

سه‌شنبه، آبان ۲۰، ۱۳۸۲

مطلب دنباله دار در مورد عدسيهای تماسی، قسمت نهم

کدام لنزها به اندازه کافی اکسيژن را عبور می دهند؟
در سالهايي که من دانشجو بودم (اگر چه اميدوارم هميشه بتوانم دانشجو بمانم)، معروفترين روش برای تعيين ميزان اکسيژن عبور کننده از لنز و کافی بودن يا کم بودن آن، تعيين درصد آب لنز نرم و دانستن Dk لنز RGP بود. در اولين سالهای بعد از تحصيل، لنزهای RGP جديدی به بازار ايران وارد شده بود که Dk برابر با 90 داشت و غوغايی به پا شده بود که لنزهای RGP هماهنگی بيشتری با فيزيولوژی چشم دارند و بهتر است لنزهای RGP را جايگزين لنزهای نرم کنيم. اين موضوع در اواسط دهه نود در واقع گرايشی بود که بسياری از تجويز کنندگان لنز در پی گرفته بودند و دور از واقعيت هم نبود. اين موج تا حدی با تاخير به ايران رسيده بود و در واقع در اواسط دهه هشتاد ميلادی يعنی اواسط دهه شصت هجری شمسی آغاز شده بود. دانشمندان و کلينيسينها متوجه شده بودند که عوارض ناشی از کمبود اکسيژن (Hypoxia)، در مورد لنزهای نرم بسيار جدی است. در آن زمان، دو راه حل برای اين موضوع پيدا کردند:
1) شايعتر کردن کاربرد لنزهای RGP (اينکار نمی توانست بطور صد در صد موفق باشد، چون لنزهای RGP در هر حال برای بسياری از مردم قابل تحمل نيستند).
2) استفاده از لنزهای نرم پر آب (اينکار هم با مشکلاتی مواجه بود که در زير خواهيم ديد).
راه حل اول به ايران راه پيدا کرد چون نيازمند تغيير فکر در جامعه نبود. ولی راه حل دوم نياز به کار گروهی و فرهنگسازی داشت و به همين علت در ايران شهرتی پيدا نکرد. چرا؟ به يک علت بسيار ساده: همانطور که خربزه پرآبتر ولی کم دوامتر از چوب است (!)، لنزهای پر آب هم در قياس با لنزهای کم آب، دوام کمتری دارند. يک سوال ساده ديگر بوجود آمد و بی جواب ماندن همين سوال، باعث شد که مردم ما سالها سال از لنزهايی استفاده کنند که طراحی آنها متعلق به دهه هشتاد ميلادی (حدود بيست سال پيش) است! اين سوال چه بود؟
همه کسانی که لنز تجويز می کردند، از خود می پرسيدند: "من اگر به مريضم بگويم که اين لنز بهتر از لنزهايی است که قبلاً مصرف کرده ای، ولی بايد آنرا حداکثر بعد از سه ماه دور بياندازی، از من قبول نخواهد کرد و دو تا کوچه آنطرفتر، از کس ديگری لنز را خواهد گرفت چون مگر می شود چيزی بهتر از چيز ديگر باشد ولی دوام آن کمتر باشد؟"
ولی امروز بايد به فکر راه حل باشيم چرا که موضوع جدی تر از گذشته است. شرکتهای اصلی توليد کننده لنز مجبور هستند بتدريج توليدات قديمی کم اکسيژن خود را از رده خارج کنند. چه ما بخواهيم و چه نخواهيم، استانداردهای جديدی برای لنز مطرح شده که دو گزينه و فقط دو گزينه را پيش روی ما باقی می گذارد: يا بايد خود را به سطح استانداردهای امروزی دنيا برسانيم و کار را ادامه بدهيم و يا بايد مصرف لنزهای توليد شده در کارخانه های قارچی رده پايين خاور دور را قبول کنيم. مشکل کارخانه های نوظهور اين است که قادر به سرمايه گذاری گسترده در زمينه های تحقيقاتی و بهبود توليد نيستند و مجبورند بر پايه دستگاهها و طراحی های واپس زده شرکتهای کهنه کار و پر سرمايه کار کنند و اين موضوع عين واقعيت است!!!!
استانداردهای امروزی استفاده از لنز چيست؟ بتدريج با هم بررسی خواهيم کرد ولی فعلاً فقط يک قلم از اين استاندارد را حضورتان تقديم می کنم:
در استفاده از کنتاکت لنز، برای سالم ماندن قرنيه در شرايط باز بودن چشم، Dk/t نبايد کمتر از 24 باشد!!!
يعنی برای مصرف لنز در طول ساعات بيداری، لنزی اکسيژن کافی به قرنيه انتقال می دهد، که Dk/t آن بيشتر از 24 باشد.
در استفاده از کنتاکت لنز، برای سالم ماندن قرنيه در شرايط بسته بودن چشم، Dk/t نبايد کمتر از 125 باشد!!!
باور می کنيد يا نه، نمی دانم. ولی دوره سنجيدن اکسيژن لنز بر حسب درصد آب موجود در آن مدتهاست که گذشته!! اکثر مردم ما از لنزهايی استفاده می کنند که طراحی آنها متعلق به بيست سال پيش است. مردم ما از لنزهايی استفاده می کنند که Dk/t آنها، بندرت بيشتر از 10 است!! چرا؟ چون ما يعنی من و شما نخواسته ايم غير از اين باشد. چطور است که حتی پيکان بيست سال پيش با پيکان امروز قابل مقايسه نيست ولی لنزهای امروزی مردم ما، هيچ فرقی با بيست سال پيش ندارد؟ همکاران گرامی، کمک کنيد تا با هم به اين سوال جواب دهيم. اين سوال جدی است. آيا واقعاً در طی بيست سال گذشته همه چيز پيشرفت کرده به استثنای علم کنتاکتولوژی؟
اگر هم تا به امروز نمی دانستيد، از امروز می دانيد که برای تجويز لنز مصرف DW يا روزانه، درصد آب ملاک نيست. مقدار Dk/t می نيممی مطرح است که در دنيا مورد تاييد است و بايد در تجويز لنز رعايت شود. فکر کنيد و بگوييد چه بايد بکنيم. پيروز باشيد.

یکشنبه، آبان ۱۱، ۱۳۸۲

مطلب دنباله دار در مورد عدسيهای تماسی، قسمت هشتم

خودتان را آماده کنيد برای يک مبحث طولانی تر از دفعات پيش. اميدوارم آنقدر جالب توجهتان باشد که حوصله کنيد تا انتها مطالعه کنيد.

Dk و Dk/t به زبانی جديد
اين دو مفهوم در عين اينکه مفاهيم بسيار ساده ای هستند، تا حدی مشکل ساز شده اند. بارها ديده ام که اين دو مفهوم را با Water Content اشتباه می کنند. در يکی از سمينارها فردی که پزشک هم نبود، در تلاش خود برای معرفی محصولشان می گفت: "Dk اين لنزها 55% است". اشتباه شايعتر هم اين استکه هر دو مفهوم Dk و Dk/t را اکثراً با نام Oxygen Permeability می شناسند. بگذاريد از همين ابتدا موضوع را ساده کنيم. دو مفهوم را بررسی خواهيم کرد:
1) Oxygen Permeability = Dk
2) Oxygen Transmissibility = Dk/t

برای سادگی کار از ماده ای برای مثال استفاده خواهم کرد که با آن خيلی بيشتر از مواد اوليه لنز آشنا هستيم: کاغذ ماده ای است که دقيقاً آنرا می شناسيم و می توانيم با کمترين هزينه چند آزمايش را با آن انجام دهيم و يا نتايج آزمايش را مجسم کنيم. خواهشم اين است که در صورتيکه برايتان مقدور است آزمايشهای ساده زير را اجرا کنيد تا دقيقاً موضوع را لمس کنيد. برای حل کردن مشکلی که با آن درگير هستيم، درک کردن کافی نيست، نياز به حس کردن مسائل داريم. پس لطف کنيد حتی المقدور آزمايش های زير را اجرا فرماييد.

کارخانه توليد کاغذ را مجسم کنيد. چوب را پس از پاکسازی خرد می کنند تا خمير سفيد رنگی بدست آيد. خمير را بصورت ورقه های نازک در می آورند و خشک می کنند تا کاغذ بدست آيد. حالا يک برگ کاغذ سالم برداريد. آنرا روی دهانتان فشار دهيد و سعی کنيد هوا را از آن عبور دهيد ( با فشار فوت کنيد و ياسعی کنيد با عبور دادن هوا از داخل کاغذ، نفس بکشيد. خواهيد ديد که هوا عبور نمی کند. اگر اينکار را با خمير خشک شده کاغذ هم انجام دهيد، باز هم هوا عبور نمی کند. چرا؟ چون کاغذ، چيزی نيست جز چوب تصفيه شده و هوا از چوب عبور نمی کند. همين جمله را با زبان علمی بازنويسی می کنيم: Oxygen Permeability چوب تقريباً صفر است. به عبارت کوتاهتر، Dk چوب تقريباً صفر است.

حالا کارخانه توليد دستمال کاغذی را مجسم کنيد. ماده اوليه توليد دستمال کاغذی هم چوب است ولی بافت دستمال کاغذی در مقایسه با کاغذ حالت غير متراکم و متخلخلی دارد. حالا يک برگ دستمال کاغذی رابرداريد و سعی کنيد با قرار دادن آن روی بينی و دهانتان به تنفس طبيعی ادامه دهيد. خواهيد ديد که خيلی با کاغذ فرق می کند. در اينجا اگر چه ماده اوليه کاغذ و دستمال کاغذی یکسان است، Dk دستمال کاغذی خيلی بيشتر از کاغذ است.
نتيجه ايندو آزمايش ساده: Dk هر ماده وابسته به جنس ماده اوليه و ساختمان ماده است. اگر ساختمان ماده متخلخل باشد، اکسيژن بهتر عبور می کند. مثال ديگر: هوا از آهن اصلاً عبور نمی کند ولی از توری آهنی، خيلی راحت عبور می کند.

توضيح 1 : D مخفف diffusion است به معنی انتشار. هوا (يا اکسيژن) از داخل توری آهنی و دستمال کاغذی عبور می کند و اگر فشار هوا در پشت توری زياد باشد، هوا به جلوی توری (يا دستمال کاغذی) انتقال می يابد. پس اينکه تا چه حد اکسيژن از درون ماده از طريق انتشار عبور می کند، معنايی است که با D نمايش داده می شود.

توضيح 2 : لنزهای PMMA و لنزهای هايدروژل هر دو از جنس پلاستيک هستند. Oxygen Permeability يا Dk پلاستيک چقدر است؟ جواب: همان آزمايش قبلی را اينبار با يک صفحه پلاستيکی تکرار کنيد: پلاستيک را روی دهان و بينی خود نگهداريد و نفس بکشيد! دقيقاً حس خواهيد کرد که Dk پلاستيک صفر است. فرق PMMA و HEMA درست مانند فرق کاغذ و دستمال کاغذی است. HEMA نوعی پلاستيک متخلخل است ولی PMMA نوعی پلاستيک غير متخلخل (اگر چه نوع پلاستيکها هم يکی نيست). متخلخل بودن HEMA تفاوتی با متخلخل بودن دستمال کاغذی دارد و آن اين است که خلل و فرج HEMA پر از آب است و در واقع مثل دستمال کاغذی نم کشيده است. در مورد دستمال کاغذی نم کشيده، اکسيژن به دو صورت از درون بافت دستمال عبور می کند: يکی از طريق انتشار از درون ماده دستمال کاغذی و يکی هم از طريق حل شدن در آب جذب شده در دستمال. اولی را با D نمايش می دهند و دومی را با k . k ضريب حلاليت اکسيژن در آب است و اگر بجای آب مايع ديگری جذب دستمال شده بود، k ضريب حلاليت اکسيژن در آن مايع بود. بدينترتيب Oxygen Permeability برابر است با حاصل ضرب دو پارامتر در يکديگر: ميزان عبور اکسيژن از ماده جامد ضربدر ميزان عبور اکسيژن از مايع موجود همراه ماده جامد. به عبارت علمی تر:
در مورد هر لنز نرم، oxygen permeability برابر است با نفوذپذيری پلاستيکHEMA ) (بکار رفته در لنز(يعنی D)، ضربدر نفوذپذيری آب جدب شده در پلاستيک (يعنی k).
Oxygen Permeability = Diffusion (D) * Solubility constant (k)

حالا مرحله بعدی آزمايش را اجرا فرماييد:
چند لايه دستمال کاغذی را رویهم بگذاريد، بعد آنها را دو بار تا کنيد. حالا سعی کنيد از داخل آن تنفس کنيد. اینبار ، تنفس خيلی سخت تر شد. پس علاوه بر جنس ماده و ساختمان ماده و جامد بودن يا مايع بودن محيطی که اکسيژن را بايد عبور دهد، ضخامت ماده نيز نقش دارد. هر چه ماده نازکتر باشد، عبور اکسيژن راحتتر می شود و هر چقدر که ماده ضخيمتر باشد، عبور اکسيژن سختتر خواهد بود. بنابراين، عبور اکسيژن از ماده، نسبت عکس دارد با ضخامت ماده. حاصل اين محاسبه را Oxygen Transmissibility می نامند و فرمول آن عبارتست از:

Oxygen Transmissibility = (Diffusion * Solubility constant)/ thickness = Dk/t
نتيجه اين مبحث:
Dk يا Oxygen Permeability عبارتست از معياری برای ميزان عبور اکسيژن از ماده اوليه ای که در لنز بکار رفته و هيچگونه وابستگی به طراحی و ضخامت لنز ندارد.
Dk/t يا Oxygen Transmissibility عبارتست از معياری برای ميزان عبور اکسيژن از لنز ساخته شده و کاملاً وابستگی دارد با طراحی و ضخامت لنز
.

اميدوارم حوصله همکاران گرامی را سر نبرده باشم. اينبار طولانی شد. در قسمت بعدی در مورد معيارهای جديد Dk و Dk/t مورد نياز برای خفه نشدن قرنيه، صحبت خواهيم کرد.

پنجشنبه، آبان ۰۸، ۱۳۸۲

مطلب دنباله دار در مورد عدسيهای تماسی، قسمت هفتم

چرا مشکلات لنزهای نرم تا به حال به اين شکل مطرح نشده؟
يا به عبارت ديگر
چرا بحث داغ امروز محافل علمی کنتاکت لنز، کمبود اکسيژن لنزهای هايدروژل است و از چه زمانی اين بحث جدی شده؟داستان از آنجا بطور جدی شروع شد که در سال 1984، دانشمندی استراليايی که در آنزمان گمنام بود متوجه شد که ميزان اکسيژن رسانی بسياری از لنزهای هايدروژل آنقدر پايين است که عملاً مانع از متابوليسم صحيح قرنيه می شود. اين متابوليسم عهده دار چند مسئوليت حياتی برای سلامت قرنيه است:
1) بهم متصل نگهداشتن سلولهای اپی تليوم قرنيه به منظور برقرار نگهداشتن سد اپی تليال در برابر نفوذ ميکروبها و آب به درون قرنيه
2) حفظ کردن سفتی (قوام) استرومای قرنيه که برای مقاوم ماندن قرنيه در برابر ضربات و يا حتی فشار ناشی از پلک زدن و حرکات چشم کاملاً ضروری است
3) حفظ کردن سفتی (قوام) استرومای قرنيه که برای سالم نگه داشتن اندوتليوم قرنيه، اهميت حياتی دارد
4) حفظ کردن عملکرد اندوتليوم قرنيه به عنوان سدی در برابر نفوذ مايعات داخل چشمی به داخل قرنيه (برای برقرار ماندن اين عملکرد بايد سلولهای اندوتليوم کاملاً کيپ همديگر باشند و محکم به يکديگر بچسبند و اين موضوع نيازمند صرف انرژی است و لذا نيازمند فرايندهای توليد کننده انرژی يعنی همان متابوليسم است).
همانطور که می دانيد متابوليسم در شرايط طبيعی نيازمند مصرف اکسيژن است و در واقع متابوليسم چيزی نيست جز مجموعه ای از فعل و انفعالات شيميايی که باعث آزاد شدن انرژي می شود و معمولاً در حضور اکسيژن انجام می شود. اگر اکسيژن موجود نباشد، چاره ای نخواهد بود جز بکارگيری نوع ديگری از متابوليسم یعنی متابوليسم بدون اکسيژن يا متابوليسم بی هوازی که اصطلاحاً Anaerobic Metabolism نيز ناميده می شود. اين متابوليسم دو مشکل دارد. اولاً، ناقص است و بهره وری متابوليسم در حضور اکسيژن را ندارد و ثانياً باعث توليد اسيد لاکتيک می شود. آنچه که در سال 1984 کشف شد اين بود که با افت ميزان اکسيژن دريافتی در قرنيه، بخشی از متابوليسم بصورت بی هوازی انجام می شود و در نتيجه اين سوخت وساز ناقص، اسيد لاکتيک در داخل بافت قرنيه ترشح می شود. در سال 1998 دو دانشمند ديگر با نامهای Bonanno و Harvitt در دانشگاه برکلی کاليفرنيا تحقيقاتی را انجام دادند که امروزه به عنوان معيار جديدی برای مصرف کنتاکت لنز محسوب می شود. قبل از اينکه اين معيار را معرفی کنم لازم است جزئيات بيشتری در مورد Dk و Dk/t یا توان عبوردهی اکسيژن در لنزها بدست آوريم. در شماره بعدی اين دو مفهوم را بطور کامل و به زبان کاملاً ساده بررسی خواهيم کرد و سپس معیارهای Holden & Morgan 1984 و Bonanno & Harvitt 1998 را معرفی خواهم کرد. اين شوع انقلابی است در روش مصرف کنتاکت لنز. حتماً شماره بعدی را بخوانيد. اگر مايل باشيد می توانيد سری به وبلاگ ایرانسافتلنز بزنيد و در آخرهای صفحه آيکون View Photoalbum را پيدا کنيد و روی آن کليک کنيد. سپس در منوی سمت چپ تصوير روی عبارت Contact Lenses کليک کنيد. تعدادی تصوير نمايان خواهد شد. تصوير وسط رديف اول متعلق به دکتر هولدن است و تصوير سمت راست رديف اول مربوط به صفحه اول مقاله غوغا برانگيز Harvitt و Bonanno است.

یکشنبه، مهر ۲۷، ۱۳۸۲

مطلب دنباله دار در مورد عدسيهای تماسی قسمت ششم

وقت آن رسيده که معايب لنزهای نرم را بررسی کنيم. اميدوارم نگوييد که لنزهای نرم هيچ مشکلی ندارند. علم و صنعت بدون شک بدنبال ساخت لنرهای ايده آل هستند ولی اين موضوع تا به حال امکانپذير نشده. خود مسئولين صنايع و اهل علم هم می دانند که شايد هيچوقت ساختن يک لنز ايده آل امکانپذير نشود. کلاً کار همه ما منجمله کار هر توليد کننده ای، گام برداشتن به سمت ايده آل است و نه رسيدن به آن.
عمده ترين اشکال لنزهای هايدروژل، ناتوانی آنها در عبور دادن اکسيژن است. اين موضوع در ابتدای امر يعنی زمانيکه لنزهای هايدروژل برای اولين بار توليد شدند، چندان مهم به نظر نمی رسيد ولی بتدريج با بروز مجموعه ای از عوارض جانبی، تلاش اهل علم روی کشف علت یا علل اين عوارض متمرکز شد. در مورد چيستی اين عوارض و مکانيزم پيدايش آنها، انشالله اگر فرصتی باشد در مراحل بعدی صحبت خواهيم کرد. يکی از اين عوارض Neovascularization است که از منطقه ليمبال شروع می شود و بتدريج به سمت مرکز قرنيه رشد می کند و باعث خراب شدن ديد می شود. به علت جلوه ظاهری، نئوواسکولاريزاسيون زودتر از ديگر عوارض کمبود اکسيژن مورد توجه قرار گرفت.
آنچه که در طی سالهای اخير باعث تحولات جدی یا بهتر است بگويم بسيار جدی در روش مصرف لنزهای نرم شده، عوارضی است که کمبود اکسيژن، در لايه های مختلف قرنيه بوجود می آورد. شل شدن پيوند بين سلولهای سطح اپی تليوم قرنيه و نهايتاً ريزش تعدادی از آنها، نرم شدن تدريجی و رو به رشد استرومای قرنيه و چين خوردن استروما تنها آغاز مشکلات ناشی از کمبود اکسيژن است. چين خوردن استروما موضوع بسيار مهمی است چرا که اندوتليوم قرنيه مستقيماً به استروما تکيه می کند. بدينترتيب اگر استروما چين بخورد، اندوتليوم هم چين می خورد. فکر می کنم در مورد اهميت سالم ماندن اندوتليوم احتياجی به توضيح نباشدو اين لايه فقط در دوره جنينی شکل می گيرد و پس از تولد ابداً قادر به بازسازی خود از طريق توليد سلولهای جديد نيست. بدتر از همه اينکه بر خلاف اپی تليوم و استرومای قرنیه، اندوتليوم از تنها يک لايه سلول تشکيل شده. در موارديکه تروما (هر نوع آسيب بافتی) اتفاق بیافتد، دو راه بيشتر وجود ندارد: 1) سلولهای جديدی بوجود آيند و جايگزين سلولهای معيوب شوند، 2) سلول های آسيب ديده از بين بروند و بقیه سلولهای سالم به نحوی جای سلولهای از دست رفته را بگيرند يعنی هر سلول سالم مساحت بيشتری را تحت پوشش خود بگيرد. در اندوتليوم قرنيه راه اول به طور کل وجود ندارد و راه دوم به علت محدوديت تعدادسلولها یسيار محدود است. نتيجه اينکه، اندوتليوم (آندوتليوم) به دو علت کاملاً آسيب پذير است: اولاً عدم امکان تکثير سلولی برای جبران سلولهای از دست رفته، و دوماً تک لایه بودن اين بافت که باعث می شود ذخيره سلولی قرنيه برای پر کردن جای سلولهای از دست رفته محدود باشد.
نتيجه گيری اين قسمت: لنزهای هايدروژل عموماً، و انواع کم آب آن به طور کاملاً بحرانی، از نظر عبور اکسيژن دچار کمبود هستند و اين کمبود اکسيژن باعث بروز آسيبهای غير قابل برگشت در اندوتليوم قرنيه می شود. آسيبهای ناشی از کمبود اکسيژن، باعث شکسته شدن سد اپیتليال و نفوذ باکتريها به درون قرنيه و بروز عفونتهای قابل درمان چشمی می شوند. استروما نيز نرم می شود ولی قابليت بازسازی خوبی را دارد. مهم آسيب ديدگی اندوتليوم است که درمان پذير نيست و فقط در مراحل خيلی پيشرفته بيمار آنرا حس می کند و قبل از رسيدن به مرحله بحرانی، هيچگونه علايم ماکروسکوپيک ظاهری و یا احساس ناراحتی را بوجود نمی آورد. آسيبی که امروز به اندوتليوم وارد می شود، با آسيب ده يا بيست يا سی سال ديگر، جمع می شود و اگر امروز از لنز غلط استفاده کنيم،ممکن است امروز هيچ ناراحتی را حس نکنيم ولی در سالهای بعد "دودش به چشممان" خواهد رفت.
در قسمت بعدی خواهيد خواند که چرا اين موضوع تا به حال مطرح نشده و راه چاره چيست
توضيح: از تمامی همکاران گرامی خاضعانه تقاضا دارم بحث مطرح شده در "مطلب دنباله دار در مورد عدسيهای تماسی قسمت ششم" را مورد بررسی قرار دهند. از خوانندگان محترم غير همکار نيز خواهشمندم دقت فرماييد که مباحث مطرح شده در اين قسمت مخصوص افراد حرفه ای است و هدف از طرح اين مطلب انتقال و يا تکرار مفاهيم علمی است. کسانی که لنز تجويز می کنند تمام اطلاعات را بکار می گيرند تا چشمهای شما در امان باشند. اما شما هم به عنوان مصرف کننده لنز، بايد بطور دقيق آموزشهايی را که به شما می دهند رعايت کنيد. افراد ذيصلاح تجويز لنز به شما آموزش هايی را در مورد نحوه مصرف و نگهداری لنز می دهند. اگر مطابق آموزشها اقدام کنيد، شانس بروز مشکل با لنز کمتر از مخاطرات روزمره است. اگر پليس از خطرات رانندگی و يا حتی تصادفات صحبت کند مطلقاً به اين معنا نيست که شما نبايد از اتومبيل استفاده کنيد. من و همکاران اپتومتريست موظف هستيم کوچکترين خطرها را بررسی کنيم تا خدمت صحيحی به شما کرده باشيم. شما هم بايد محبت کنيد و لنز را از مراکزی تهيه کنيد که آموزش صحيح مطابق با اطلاعات روز به شما بدهند. باز هم تاکيد می کنم که اگر آموزشهايی که به شما داده می شود را رعايت کنيد، انشاالله هرگز دچار مشکل نخواهيد شد. ما هم عهده دار بررسی راههای بهبود اين خدمات خواهيم بود و يک راه بهبود خدمات بررسی موارد نادری است که در جهان اتفاق می افتد.
راه شناسايی مراکز ذيصلاح تجويز لنز از مراکز غير ذيصلاح هم بسيار ساده است: اگر لنز برايتان تجويز شد و اطلاعات و آموزش صحيح و کافی شامل نحوه مراقبت و مصرف لنز نيز به شما داده شد، با يک مرکز واقعاً ذيصلاح و واقعاً متعهد روبرو هستيد. ولی اگر لنز به شما داده شد و هيچ اقدامی برای آموزش انجام نشد، توصيه می کنم ذيصلاح بودن و متعهد بودن آن مرکز را بيشتر بررسی فرماييد. اين موضوع در مورد لنزهای رنگی بدون نمره هم صادق است. نمره لنز مهم نيست، تماس داشتن آن با چشم مهم است.

شنبه، مهر ۱۹، ۱۳۸۲

مطلب دنباله دار در مورد عدسيهای تماسی قسمت پنجم

در قسمتهای قبلی در باره چندين نوع لنز با هم صحبت کرديم و در مجموع انواع زير را بررسی کرديم
1) لنزهای ساخته شده از جنس شيشه در سال 1887
2) لنزهای پلاستيک سختPMMA، 1936
3) لنزهای نرم از نوع HEMA ، 1960
4) لنزهای سيليکون الاستومر، 1965
5) لنزهای RGP ، 1974
6) لنزهای سيليکون هايدروژل، 1998
در فاصله ای که من در حال مقدمه چينی بودم، آقای عليميرزايی در شماره مورخ 20 سپتامبر مطلبی را در مورد GPC و تعويض مکرر عدسيهای تماسی عنوان کردند. در اين قسمت کمی درباره لنزهای نرم نوع HEMA صحبت خواهيم کرد تا زمينه برای باز کردن بحث بسيار مهمFrequent Replacement یا تعويض مکرر لنزها مهيا شود.
همانطور که در فهرست بالا می بينيد، سومين نسل عدسيهای تماسی همان لنزهايی است که شايد بتوان آنها را متداولترين لنزهای امروز ايران بدانيم. علت شهرت اين لنزها، راحت بودن روش تجويز و راحتی نسبی مصرف کننده بود. شايد کمتر به ياد آوريم که اين لنزها برای اولين بار در سال 1960 اختراع شدند و امروزه 43 سال از ابداع آنها می گذرد. کاری که Witcherle ، چشم پزشک اهل چکسلواکی انجام داد بسيار با اهميت بود چرا که ماده ای که بدست آورده بود به آسانی قابل تراش بود. اين ماده در ابتدا بصورت جامد تراشکاری می شود و سپس با روش بخصوصی آبگيری آن انجام می شود. اما نکته جالب توجه اين بود که دولت چکسلواکی به او اجازه فعاليت نداد. ویتچرله از مردانی نبود که با اينگونه موانع کار را متوقف کند. در کشورهای کمونيستی هنوز هم اسباب بازی بسيار معروفی بنام Constrooktor وجود دارد که از تعداد زيادی قطعات فلزی و پلاستيکی تشکيل شده. اين قطعات با کمک پيچ و مهره به هم وصل می شوند و اسباب بازيهای مختلفی مثل هواپيما و اتومبيل بدست می آيد. ویتچرله با اين اسباب بازی پسرش، وسيله ای را ساخت که 10 عدد تکمه خشک پلاستيکی را روی آن قرار می داد و با چرخاندن همه تکمه ها بصورت همزمان، در هر وعده 10 عدسی نرم را بصورت پنهانی تراش می داد و توليد می کرد! در تصوير موجود از اين دستگاه که بزودی انشاالله چند روز ديگر روی وبلاگ iransoftlens انتقال خواهد يافت (با کمک دوست عزيزمان آقای عليميرزايی)، به خوبی ديده می شود که برای جلوگيری از داغ شدن عدسی در حال تراش، لوله هایي به قست بالايی دستگاه نصب شده که مايع خنک کننده را روی لنز می ريخته. بدينترتيب، توليد اين لنز آنقدر ساده بود که حتی با کمک يک اسباب بازی ساده، می شد آنرا توليد کرد. اين روش تا بيست سال پيش تنها روش موجود برای توليد لنزهای نرم بود ولی بزرگترين مشکل آن وقتگير بودن آن بود. در اين روش که همان روش معروف Lathe Cut است، استفاده از نيروی انسانی اجتناب ناپرير است و طولانی بودن و دستی بودن آن باعث می شود در توليد انبوه کاربردی نداشته باشد. به همين علت در مراحل بعدی تحول علم کنتاکتولوژی، لازم بود روشهای توليد ارزانتری ابداع شود که توليد انبوه را امکانپذير کند. با پيدايش روش Spin Casting کار ساده تر شد ولی باز هم نياز به روشهای ارزانتر محسوس بود چون Spin Casting نيز نياز به اجرای مراحل مختلف و نيروی انسانی دارد. Moulding يا قالبگيری امکانات بيشتری را برای ساخت لنزهای نرم به ارمغان آورد که انشاالله در مورد روشهای جديد منتج شده از آن در آينده صحبتی خواهيم داشت.
راحتی که با لنزهای نرم برای مردم بوجود آمد، باعث شد که ضرورت توليد انبوه اين لنزها بيش از پيش احساس شود ولی امکان توليد ارزانقيمت آن نبود. بتدريج معلوم شد که لنزهای نرم چند عيب عمده ديگر هم دارند. در قسمت ششم در باره اين نواقص مطالعه بفرماييد.

یکشنبه، شهریور ۳۰، ۱۳۸۲

يک تصويرجالب

توصيه می کنم به قسمت عکسها مراجعه کنيد و عکس کسی را که من شخصاً مدتها بود چشمم دنبال جمالش می گشت ببينيد. روی قسمت مربوط به عکسها کليک کنيد و سپس در قسمت تاريخچه اپتومتری برويد. سعی کردم عکس را به اپتيران انتقال دهم ولی بلد نبودم ضمناً ترتيب متنها بهم ريخته است که بايد راهی برای درست کردن آن پيدا کنم. راهنمايی دوستان باعث نهايت تشکر خواهد بود.

شنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۸۲




نسل پنجم لنزهای طبی

همانطور که قبلاً صحبت شد، لنزهای نسل دوم، يعنی لنزهای ساخته شده از جنس پلی متیل متا آکريلات PMMA، اساساً نفوذپذيری نسبت به اکسيژن ندارند و باعث خفگی قرنيه می شوند. اين لنزها علاوه بر سفت بودن و ناراحت بودن، مشکل ديگری نيز دارند، که عبارتست از ضعف آنها از نظر آبدوستی (سطح آنها خوب خيس نمی شود). اما برتری آنها در اين است که راحت تراشيده می شوند، بعد از تراشيدن قابل پوليش و تصحيح هستند و بخوبی روی چشم حرکت می کنند.

لنزهای نسل چهارم (سيليکون الاستومر)، از نظر ضريب انتقال اکسيژن (Oxygen Permeability)، درست نقطه مقابل PMMA هستند. Dk بسيار عالی، حرکت بسيار بد، نرمی قابل قبول و نهايتاً سخت بودن توليد اين لنزها، صفات اصلی است که می توان برای آنها توصيف نمود. اگر می شد خوبيهای نسل 2 را با خوبيهای نسل 4 ترکيب کنيم، شايد لنزی حاصل می شد که Dk خوب، حرکت خوب، نرمی خوب و رطوبت پذيری قابل قبولی داشته باشد و روش توليد آنهم چندان پيچيده نباشد. اين بود آرزوی عده ای از دانشمندان. بودند کسانيکه آرزويی بهتر از اين را نيز در سر می پروراندند. آرزويی به ظاهر نشدنی که حتی فکر کردن به آن نيز جسارت می خواست: ترکيب کردن نسل سوم با نسل چهارم، که در مورد آن، بحث مفصلی در هفته های آینده خواهيم داشت.

با ترکيب کردن نسل 2 و 4 ، ماده ای بدست آمد که قابليتهای خوب تراشکاری و توليد آسان و همچنين حرکت بهتر روی چشم را از PMMA به ارث برده بود و Permeability (Dk) قابل قبول را از سيليکون الاستومر به همراه داشت. واقعيت اين است که Dk بدست آمده در اين لنزها، برای آن زمان يعنی سال 1974 بی نظير بود و انقلابی را به همراه داشت. بهمين علت اين لنزها نام Rigid Gas Permeable و کنيه RGP را به خود اختصاص دادند.

نسل چهارم لنزهای طبی

برتريهای بارز نسل دوم و سوم عدسيهای تماسی در مقايسه با عدسيهای تماسی نسل اول، همزمان شد با پيدايش آنتی بيوتيکها و بدينترتيب بزرگترين مانع موجود بر سر راه پيشرفت عدسيهای تماسی از ميان رفت. با اينوجود، لنزهای نوع PMMA هميشه در چشم تا حدی آزار دهنده بودند. علت اصلی ناراحت بودن اين لنزها در درجه اول سفت بودن آنها بود. بزودی مشخص شد که علت مهمتری نیز وجود دارد: این ماده در برابر اکسیژن مقاومت صد درصد دارد و روی چشم قرار دادن آن درست مثل این است که کیسه پلاستيکی را روی بينی و دهانتان قرار دهيد و سعی کنيد نفس بکشيد! عجيب است که در ابتدای کار استفاده از PMMA، اين موضوع برای کمتر کسی قابل تجسم بود. با اينوجود عده ای از محققين بدنبال شناسايی ماده ای بودند که قابلیت قالبگيری يا تراشکاری را داشته باشد ولی بر خلاف PMMA بخوبی قادر به عبور دادن گازها باشد. اين ماده نهايتاً در سال 1965 ابداع شد. اين ماده در حالت پليمر شده شکل مواد ژله ای تقریباً سفتی را به خود می گيرد و درحالت مونومر، بصورت مايع است. تبليغاتی که در آنزمان برای معرفی اين ماده بکار گرفته می شد، تصوير یا فيلمی بود که در آن يک پستاندار کوچک (موش) را درون ظرفی شيشه ای مملو از مونومر اين ماده غرق می کردند ولی موش بدون اينکه نيازی به بيرون آوردن سر از داخل مايع داشته باشد، به تنفس ادامه می داد. اين ماده چيزی نیست جز سيليکون الاستومر که نوعی از آنرا قبلاً بعنوان بالشتک (دماغه) در عینکهای طبی ديده ايد. برتری بلامنازع اين ماده در توانايی نفوذپذيری آن نسبت به گازهايی چون اکسيژن و دی اکسید کربن بود. در مورد ضريب انتقال اکسيژن از درون مواد اولیه عدسيهای تماسی (Dk) و ضريب انتقال اکسيژن از درون خود عدسی تماسی (Dk/t) در قسمتهای آتی صحبت کاملی را خواهيم داشت (انشاالله). در مورد سيليکون الاستومر همينقدر بايد گفت که فعلاً ماده ای را نمی شناسيم که بخوبی اين ماده اکسيژن را از خود عبور دهد و قابل استفاده در صنايع توليد کنتاکت لنز باشد (Dk~400). از آنجاييکه گل بی عيب فقط خداوند متعال است و بس، اين ماده هم نقصی دارد که اتفاقاً آنهم بلامنازع است: سیلیکون الاستومر کاملاً آب گریز (هيدروفوب) است و به علت ساختارالکتروشيميايی خاصی که دارد، به هر سطحی که در جوار آن قرار گيرد می چسبد. اين صفت در مورد پد عينک (دماغه)، کاملاً مفید است و در مواردی حتی از اين ويژگی برای معرفی عينکهای مرغوب استفاده می کنيم چون باعث می شود قاب عينک (فريم)، کمتر روی بينی ليز بخورد. ولی همين صفت در مورد لنز کاملاً نامطلوب است و اصولاً يکی از اساسی ترين ويژگيهای هر لنز خوب اين است که به راحتی روی گشم حرکت کند. بدينترتيب، عدسيهای تماسی سيليکون الاستومر به دو علت يعنی چسبيدن به چشم و هيدروفوب بودن شديد، خيلی زود از گردونه رغابت با ديگر انواع لنز خارج شدند، اما آرزوی دانشمندان این بود که ... که نسلهای بعدی نيز خلق شوند. درباره نسل پنجم و داستان پيدايش آن، چند روز ديگر در همين سايت مطالعه بفرماييد.

نسل سوم لنزهای طبی

با نسل سوم زياد کار داريم. ولی برای سنت شکنی هم که شده، نسل سوم را بعد از نسل پنجم مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهيم. بعد از معرفی پنج نسل اولیه عدسیهای تماسی، صفات اصلی و مهمی را که هر لنزی بايد داشته باشد تا هم راحت باشد و هم لطمه ای به چشم وارد نکند را بررسی خواهيم کرد و در واقع آنچه را که بشريت با بکارگيری انواع مواد برای توليد لنز در فاصله سالهای 1888 تا 1998 يعنی در طول یکصد و ده سال تجربه بدست آورده، يکجا تقديم خواهد شد.

نسل دوم لنزهای طبی

لنزهای مدل مولر و سامیش همگی از جنس شيشه و بسیار شکننده بودند و در بسياری از موارد باعث خراشيدگی قرنيه و عفونتهای شديد چشم می شدند. در سال 1936 (1315 هجری ) با اختراع شدن نوعی پلاستيک بنامPolymethyl methacrylate (PMMA) امکان نوآوری ديگری فراهم شد:William Feinbloom لنز اسکلرالی ساخت که مرکز آن از جنس شيشه و قسمت محيطی آن (که روی اسکلرا قرار می گرفت) از جنس پلاستیک PMMA بود. طولی نکشيد که لنزهای اسکلرال تمام PMMA ساخته شد. بدينترتيب نسل دوم لنزهای طبی در سال 1936 و از جنس PMMA ساخته شدند. جالب اينجاست که تا آنزمان کسی فکر نمی کرد که اگر لنز را اندازه قرنيه بسازند، لنز روی چشم معلق خواهد ماند و برای همین هم تمام لنزها بصورت اسکلرال ساخته می شدند و اولين بار در سال 1948، Tuohy که شغلش تراش لنز بود، بطور تصادفی قسمت اسکلرال یک لنز را خراب کرد و به فکر افتاد که لنز خراب شده را آنقدر کوچک کند که روی قرنیه جا شود. لبه های لنز را نیز تراشيد و صيقل داد و با کمال تعجب متوجه شد که لنز قرنیه ای که ساخته بود، روی چشم معلق می ماند. اين يافته تحول بزرگی را ایجاد کرد و نسل دوم لنزها نه تنها از ماده جديد، بلکه با شکل و طراحی بهتر به بازار عرضه شدند. حدس بزنيد نسل سوم لنزها از چه ماده ای ساخته شدند و چرا؟

سه‌شنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۸۲

کمي درباره تاریخچه لنزهای طبي

ایده ساخت لنزهای طبي را متعلق به لئوناردو داوينچی می دانند. وی برای مطالعه روی جريانهای آب رودخانه ای، نيمکره ای شيشه ای را روی صورت خود می گذاشت و با استفاده از آن زير آب را بررسی می کرد. اين موضوع مربوط به سال 1508 ميلادی است و در واقع آغاز علم کنتاکتولوژی به شمار می آید. در آغاز قرن نوزدهم، همين ايده توسط توماس يانگ و سپس رنه دکارت بيیشتر تکامل پيدا کرد و نهايتاً در اواخر دهه هشتاد قرن نوزدهم برای اولين بار لنز به مفهوم واقعی آن يعنی برای تصحيح ديد بکار گرفته شد و بدين ترتيب نسل اول عدسيهای تماسی خلق شد. اينکار توسط Adolf Eugene Fick چشم پزشک آلمانی شاغل درشهر زوريخ (امروزه واقع در سوئيس)، در سال 1888انجام شد. اين عدسیها از جنس شيشه و بزرگ بودند و تمام قسمتهای جلويی اسکلرا را می پوشاندند. بهمين علت انها را لنزهای اسکلرال یا صلبيه ای می ناميدند. در سال 1910 پزشکی بنام ساميش سفارش ساخت يک نمونه از اين لنزها را به برادران Muller ميدهد. در اين مورد بخصوص، هدف پوشاندن چشم فردی بوده که در اثر سوختگی پلک فوقانی يک چشم را از دست داده بود. اگر چه استفاده از اين لنز دردناک بود، برای جلوگيری از نابينايی در اثر خشک شدن چشم، بيمار دکتر ساميش به مدت 21 سال (تا آخر عمر خود) از اين نوع لنزها استفاده کرد، هر چند که برای تحمل درد ناشی از اين وسيله، چاره ای جز استفاده ار کوکائين موضعی نبود. بدينترتیب نسل اول لنزها به طور عملی در سال 1910 به کار گرفته شدند. در قسمت بعدی پيدايش نسلهای ديگر عدسيهای تماسی مورد بحث خواهد بود.

پنجشنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۸۲

نسل جدید عدسیهای تماسی

   حتماً شنیده اید که یکی از انواع موادی که برای تولید لنز بکار می رفته، ماده ای بوده به اسم سیلیکون و لنز تولید شده از این ماده را لنز سیلیکون الاستومر می نامیدند. خوبی این ماده در این بود که برای عبور اکسیژن از لنز و رسیدن اکسیژن به قرنیه، مشکلی ایجاد نمی کرد. بدی این ماده این بود که به چشم می چسبید و حرکت نمی کرد. بهمین علت این عدسیها خیلی زود از رده خارج شدند. چند سال بعد از تولید لنزهای سیلیکون الاستومر، سیلیکون را با PMMA ترکیب کردند و حاصل آن پیدایش لنزهای RGP   بود و در واقع علت اینکه لنزهای RGP در قیاس با PMMA نفوذپذیری بهتری به اکسیژن دارند، همین وجود سیلیکون در لنزهای RGP است.
سالها بود که تلاش محققین این بود که سیلیکون را با HEMA (ماده زیربنایی تمام لنزهای نرم) ترکیب کنند. اینکار شدنی نبود چون سیلیکون درست مانند روغن است و از آب گریزان است و با آب ترکیب نمی شود. اما بالاخره بعد از 18 سال تحقیق، این کار نشدنی، شدنی شد. مسئول و پایه گذار این تحقیقات یک اپتومتریست استرالیایی است به اسم Brien A Holden Ph D  . نام این ماده Silicone Hydrogel  است و نسل ششم لنزها را بوجود آورده. امروزه کمتر مقاله علمی جدیدی را در زمینه کنتاکت لنز پیدا خواهید کرد که مرتبط با این نسل جدید نباشد. مزایای این ماده متعدد است و بتدریج در باره آن مطالبی تقدیم خواهد شد ولی بر سر راه استفاده از لنزهای تولید شده از این جنس، برای ما در ایران مشکلاتی وجود دارد که امیدوارم به اتفاق با یکدیگر آنرا حل کنیم. اگر مایلید در حل کردن این مشکلات شریک باشید، مجموعه مطالب این قسمت را دنبال فرمایید.سایت رسمی لنزهای سیلیکون هایدروژل www.siliconehydrogels.org






سه‌شنبه، شهریور ۱۱، ۱۳۸۲

1st Farsi Site for Soft Contact Lenses

اولین سایت فارسی زبان با گرایش تخصصی و عمومی در مورد لنزهای نرم طبی و رنگی در دست تدوین می باشد. هر گونه مشارکت شما را صمیمانه و
خاضعانه به دیده منت می گذاریم و آماده پاسخگویی به سوالات شما به زبان فارسی و انگلیسی هستیم. لازم به تذکر است که برای پاسخگویی به سوالات شما در مورد لنزهای نرم، درصورت لزوم با معتبرترین مراکز دنیا ارتباط برقرار خواهد شد تا مطمئنترین پاسخها تقدیم گردد. با امید بهروزی و یاری شما، منتظر یادداشتها و نطرات ومقالات شما هستیم

I have the honour to introduce you to the first Iranian site specializing on Soft Conact Lenses. This site is currently under construction and will be published in Farsi (Persian), although the national information will be published bilingually. It will be immensely appreciated if you decide to send your comments, suggestions or any other kind of contribution to the informative and scientific material. Your comments are sincerely welcomed in any of the three following languages: Farsi (Persian), English and Russian. So, please do not hesitate and write to me right now!