کليه حقوق نوشته های اين وبلاگ و وبلاگهای مرتبط با آن منجمله وبلاگ http://adasiha.blogspot.com/ در انحصار نگارندگان است و هرگونه نقل و اقتباس و کپی برداری بدون ذکر نام نگارنده به منزله ناديده گرفتن حقوق مولفين و قابل پيگرد می باشد.

شنبه، آذر ۰۸، ۱۳۸۲

يک روش کاملاً ساده برای شناسايی کيفيت لايه ضد اشعه ماورای بنفش در عينک و کنتاکت لنز
گويا بحث اشعه ماورای بنفش در اپتيران داغ شده. در جواب سوال جناب بختياری استاد خودم، اين راه ساده را بررسی فرماييد البته دقت کنيد که مشکل چو حل شود آسان شود و اين راه انقدر ساده است که بعد از خواندن آن با خود خواهيد گفت "چرا خودم به فکرم نرسيد؟" اگر چنين فکری به سرتان زد، از خودتان مايوس نشويد، چون منهم قبلاً همين سوال را از خودم پرسيده ام و مايوس نشده ام ولی واقعاً چرا قبلاً به فکر خودم نرسيده بود، نمی دانم. در هر حال، ظريفی گفته است:
" کاغذ فلورسئين را با سرم فيزيولوژی خيس کنيد و روی گوشه ای از دستمال کاغذی، مربعی به اندازه تقريبی يک سانت در يک سانت را با آن رنگ کنيد. سپس دستمال کاغذی مرطوب رنگ شده را زير نور کبالت آبی قرار دهيد و شدت رنگ فلورسنت را ارزيابی کنيد. همين کار را با عدسی مورد آزمايش ( خواه عدسی عينک و خواه کنتاکت لنز) تکرار کنيد، يعنی نور کبالت آبی را اينبار از درون عدسی مورد آزمايش به دستمال رنگ شده بتابانيد. اگر فيلتر ضد اشعه ماورای بنفش در عدسی آزمون واقعی باشد، بايد حالت فلورسنت دستمال کاغذی، شديداً کاهش يابد." فقط مراقب باشيد کاهش شدت نور را که ناشی از جذب نور در عدسی است، با کاهش فلورسانس اشتباه نگيريد.
به اميد ديدار شما در کنگره. ضمناً امسال از شرکت سيبا ويژن از سوئيس سخنرانی حضور خواهد داشت که در مورد تازه های کنتاکت لنز و روشهای جديد مصرف لنز صحبت خواهند کرد.

شنبه، آذر ۰۱، ۱۳۸۲

مطلب دنباله دار در مورد عدسيهای تماسی، قسمت دهم

جمعبندی بحث هايپوکسی قرنيه و ورود به بحث عوارض ناشی از رسوبات لنزهای نرم
در قسمت پيش ديديم که لنزهای نرم از نظر اکسيژن رساندن به چشم، دچار مشکل هستند بطوريکه هيچکدام از لنزهای نرم، حتی پر آبترين آنها، برای مصرف شبانه روزی و حتی برای ساعتی خوابيدن قابل مصرف نيستند. از آن مهمتر، بسياری از لنزهای نرم حتی برای مصرف در ساعات بيداری هم مشکل ساز هستند و مانع از تنفس صحيح متابوليسم قرنيه می شوند. عوارض ناشی از کمبود اکسيژن در قرنيه را در قسمت ششم به اختصار بررسی کرديم و ديديم که تمام اين عوارض ناشی از متابوليسم بی هوازی در قرنيه و توليد دو نوع اسيد (اسيد لاکتيک و اسيد کربنيک) در بافت اپی تليوم و بدنبال آن بروز اسيدوز در تمام ضخامت قرنيه است. عوارض ناشی از اين سوختگی داخل قرنيه ای به شرح زير هستند (به ترتيب ظهور):
1) پيدايش ميکروسيستها در اپی تليوم قرنيه
2) شل شدن پيوند بين سلولهای سطح اپی تليوم قرنيه و نهايتاً ريزش تعدادی از آنها و شکستن سد ضد ميکروبی اپی تليال
3) نرم شدن تدريجی و رو به رشد استرومای قرنيه و چين خوردن استروما
4) چين خوردن استروما که موضوع بسيار مهمی است چرا که اندوتليوم قرنيه مستقيماً به استروما تکيه می کند
5) پيدايش bleb در اندوتليوم قرنيه
6) چين خوردن اندوتليوم
7) سست شدن پيوند بين سلولهای اندوتليوم
8) ريزش سلولهای اندوتليوم و بروز حالت Polymegethism
9) بروز حالت Exhaustion syndrome و کدر شدن قرنيه در دراز مدت

توصيه بسيار جدی محققين دراين مورد، استفاده از لنزهای پر آب برای مصرف روزانه است يا به قول محققين دهه هشتاد و نود ميلادی: "فقط از لنزهای EW استفاده کنيد ولی بصورت DW".
گذشته از هايپوکسی قرنيه، مشکل ديگری هم وجود دارد که سالهاست در دست بررسی است و امروزه بيش از هر زمان ديگری مرکز توجه محققين قرار گرفته: رسوبات روی لنرهای نرم خصوصاً پروتئينها. طی چند قسمت آتی، مطالبی در مورد اين رسوبات تقديم حضورتان خواهد شد. برای ورود به بحث، در اينجا به خلاصه ای از مطلب اکتفا کنيم و از شماره بعدی، مطالب با قيد منابع و بصورت مستند، تقديم خواهد شد.
رسوبات، برای چسبيدن به لنز نيازی به زمان زيادی ندارند. اين رسوبات در همان يک دقيقه اول ظاهر می شوند و عمدتاً شامل lysozime ، lactoferrin و lipocalin است (سه ال). انواع پروتئينی Ig M ، Ig E ، و Ig G نيز وجود دارند. اين رسوبات عامل اصلی عفونتها و Giant Pupillary Conjunctivitis تشخيص داده شده اند. هيچکدام از اين رسوبات با هيچکدام از محلولها و حتی جرمگيرهای آنزيمی بطور کامل پاک نمی شوند. بسياری از مصرف کنندگان لنز، از قرصهای ضد رسوب استفاده نمی کنند و آنهايی هم که استفاده می کنند، تنها بخشی از رسوبات را پاک می کنند. رسوبات باقيمانده روی لنز، بتدريج و لايه به لايه انباشته می شوند و ... ادامه را در قسمت بعدی مطالعه بفرماييد

سه‌شنبه، آبان ۲۰، ۱۳۸۲

مطلب دنباله دار در مورد عدسيهای تماسی، قسمت نهم

کدام لنزها به اندازه کافی اکسيژن را عبور می دهند؟
در سالهايي که من دانشجو بودم (اگر چه اميدوارم هميشه بتوانم دانشجو بمانم)، معروفترين روش برای تعيين ميزان اکسيژن عبور کننده از لنز و کافی بودن يا کم بودن آن، تعيين درصد آب لنز نرم و دانستن Dk لنز RGP بود. در اولين سالهای بعد از تحصيل، لنزهای RGP جديدی به بازار ايران وارد شده بود که Dk برابر با 90 داشت و غوغايی به پا شده بود که لنزهای RGP هماهنگی بيشتری با فيزيولوژی چشم دارند و بهتر است لنزهای RGP را جايگزين لنزهای نرم کنيم. اين موضوع در اواسط دهه نود در واقع گرايشی بود که بسياری از تجويز کنندگان لنز در پی گرفته بودند و دور از واقعيت هم نبود. اين موج تا حدی با تاخير به ايران رسيده بود و در واقع در اواسط دهه هشتاد ميلادی يعنی اواسط دهه شصت هجری شمسی آغاز شده بود. دانشمندان و کلينيسينها متوجه شده بودند که عوارض ناشی از کمبود اکسيژن (Hypoxia)، در مورد لنزهای نرم بسيار جدی است. در آن زمان، دو راه حل برای اين موضوع پيدا کردند:
1) شايعتر کردن کاربرد لنزهای RGP (اينکار نمی توانست بطور صد در صد موفق باشد، چون لنزهای RGP در هر حال برای بسياری از مردم قابل تحمل نيستند).
2) استفاده از لنزهای نرم پر آب (اينکار هم با مشکلاتی مواجه بود که در زير خواهيم ديد).
راه حل اول به ايران راه پيدا کرد چون نيازمند تغيير فکر در جامعه نبود. ولی راه حل دوم نياز به کار گروهی و فرهنگسازی داشت و به همين علت در ايران شهرتی پيدا نکرد. چرا؟ به يک علت بسيار ساده: همانطور که خربزه پرآبتر ولی کم دوامتر از چوب است (!)، لنزهای پر آب هم در قياس با لنزهای کم آب، دوام کمتری دارند. يک سوال ساده ديگر بوجود آمد و بی جواب ماندن همين سوال، باعث شد که مردم ما سالها سال از لنزهايی استفاده کنند که طراحی آنها متعلق به دهه هشتاد ميلادی (حدود بيست سال پيش) است! اين سوال چه بود؟
همه کسانی که لنز تجويز می کردند، از خود می پرسيدند: "من اگر به مريضم بگويم که اين لنز بهتر از لنزهايی است که قبلاً مصرف کرده ای، ولی بايد آنرا حداکثر بعد از سه ماه دور بياندازی، از من قبول نخواهد کرد و دو تا کوچه آنطرفتر، از کس ديگری لنز را خواهد گرفت چون مگر می شود چيزی بهتر از چيز ديگر باشد ولی دوام آن کمتر باشد؟"
ولی امروز بايد به فکر راه حل باشيم چرا که موضوع جدی تر از گذشته است. شرکتهای اصلی توليد کننده لنز مجبور هستند بتدريج توليدات قديمی کم اکسيژن خود را از رده خارج کنند. چه ما بخواهيم و چه نخواهيم، استانداردهای جديدی برای لنز مطرح شده که دو گزينه و فقط دو گزينه را پيش روی ما باقی می گذارد: يا بايد خود را به سطح استانداردهای امروزی دنيا برسانيم و کار را ادامه بدهيم و يا بايد مصرف لنزهای توليد شده در کارخانه های قارچی رده پايين خاور دور را قبول کنيم. مشکل کارخانه های نوظهور اين است که قادر به سرمايه گذاری گسترده در زمينه های تحقيقاتی و بهبود توليد نيستند و مجبورند بر پايه دستگاهها و طراحی های واپس زده شرکتهای کهنه کار و پر سرمايه کار کنند و اين موضوع عين واقعيت است!!!!
استانداردهای امروزی استفاده از لنز چيست؟ بتدريج با هم بررسی خواهيم کرد ولی فعلاً فقط يک قلم از اين استاندارد را حضورتان تقديم می کنم:
در استفاده از کنتاکت لنز، برای سالم ماندن قرنيه در شرايط باز بودن چشم، Dk/t نبايد کمتر از 24 باشد!!!
يعنی برای مصرف لنز در طول ساعات بيداری، لنزی اکسيژن کافی به قرنيه انتقال می دهد، که Dk/t آن بيشتر از 24 باشد.
در استفاده از کنتاکت لنز، برای سالم ماندن قرنيه در شرايط بسته بودن چشم، Dk/t نبايد کمتر از 125 باشد!!!
باور می کنيد يا نه، نمی دانم. ولی دوره سنجيدن اکسيژن لنز بر حسب درصد آب موجود در آن مدتهاست که گذشته!! اکثر مردم ما از لنزهايی استفاده می کنند که طراحی آنها متعلق به بيست سال پيش است. مردم ما از لنزهايی استفاده می کنند که Dk/t آنها، بندرت بيشتر از 10 است!! چرا؟ چون ما يعنی من و شما نخواسته ايم غير از اين باشد. چطور است که حتی پيکان بيست سال پيش با پيکان امروز قابل مقايسه نيست ولی لنزهای امروزی مردم ما، هيچ فرقی با بيست سال پيش ندارد؟ همکاران گرامی، کمک کنيد تا با هم به اين سوال جواب دهيم. اين سوال جدی است. آيا واقعاً در طی بيست سال گذشته همه چيز پيشرفت کرده به استثنای علم کنتاکتولوژی؟
اگر هم تا به امروز نمی دانستيد، از امروز می دانيد که برای تجويز لنز مصرف DW يا روزانه، درصد آب ملاک نيست. مقدار Dk/t می نيممی مطرح است که در دنيا مورد تاييد است و بايد در تجويز لنز رعايت شود. فکر کنيد و بگوييد چه بايد بکنيم. پيروز باشيد.

یکشنبه، آبان ۱۱، ۱۳۸۲

مطلب دنباله دار در مورد عدسيهای تماسی، قسمت هشتم

خودتان را آماده کنيد برای يک مبحث طولانی تر از دفعات پيش. اميدوارم آنقدر جالب توجهتان باشد که حوصله کنيد تا انتها مطالعه کنيد.

Dk و Dk/t به زبانی جديد
اين دو مفهوم در عين اينکه مفاهيم بسيار ساده ای هستند، تا حدی مشکل ساز شده اند. بارها ديده ام که اين دو مفهوم را با Water Content اشتباه می کنند. در يکی از سمينارها فردی که پزشک هم نبود، در تلاش خود برای معرفی محصولشان می گفت: "Dk اين لنزها 55% است". اشتباه شايعتر هم اين استکه هر دو مفهوم Dk و Dk/t را اکثراً با نام Oxygen Permeability می شناسند. بگذاريد از همين ابتدا موضوع را ساده کنيم. دو مفهوم را بررسی خواهيم کرد:
1) Oxygen Permeability = Dk
2) Oxygen Transmissibility = Dk/t

برای سادگی کار از ماده ای برای مثال استفاده خواهم کرد که با آن خيلی بيشتر از مواد اوليه لنز آشنا هستيم: کاغذ ماده ای است که دقيقاً آنرا می شناسيم و می توانيم با کمترين هزينه چند آزمايش را با آن انجام دهيم و يا نتايج آزمايش را مجسم کنيم. خواهشم اين است که در صورتيکه برايتان مقدور است آزمايشهای ساده زير را اجرا کنيد تا دقيقاً موضوع را لمس کنيد. برای حل کردن مشکلی که با آن درگير هستيم، درک کردن کافی نيست، نياز به حس کردن مسائل داريم. پس لطف کنيد حتی المقدور آزمايش های زير را اجرا فرماييد.

کارخانه توليد کاغذ را مجسم کنيد. چوب را پس از پاکسازی خرد می کنند تا خمير سفيد رنگی بدست آيد. خمير را بصورت ورقه های نازک در می آورند و خشک می کنند تا کاغذ بدست آيد. حالا يک برگ کاغذ سالم برداريد. آنرا روی دهانتان فشار دهيد و سعی کنيد هوا را از آن عبور دهيد ( با فشار فوت کنيد و ياسعی کنيد با عبور دادن هوا از داخل کاغذ، نفس بکشيد. خواهيد ديد که هوا عبور نمی کند. اگر اينکار را با خمير خشک شده کاغذ هم انجام دهيد، باز هم هوا عبور نمی کند. چرا؟ چون کاغذ، چيزی نيست جز چوب تصفيه شده و هوا از چوب عبور نمی کند. همين جمله را با زبان علمی بازنويسی می کنيم: Oxygen Permeability چوب تقريباً صفر است. به عبارت کوتاهتر، Dk چوب تقريباً صفر است.

حالا کارخانه توليد دستمال کاغذی را مجسم کنيد. ماده اوليه توليد دستمال کاغذی هم چوب است ولی بافت دستمال کاغذی در مقایسه با کاغذ حالت غير متراکم و متخلخلی دارد. حالا يک برگ دستمال کاغذی رابرداريد و سعی کنيد با قرار دادن آن روی بينی و دهانتان به تنفس طبيعی ادامه دهيد. خواهيد ديد که خيلی با کاغذ فرق می کند. در اينجا اگر چه ماده اوليه کاغذ و دستمال کاغذی یکسان است، Dk دستمال کاغذی خيلی بيشتر از کاغذ است.
نتيجه ايندو آزمايش ساده: Dk هر ماده وابسته به جنس ماده اوليه و ساختمان ماده است. اگر ساختمان ماده متخلخل باشد، اکسيژن بهتر عبور می کند. مثال ديگر: هوا از آهن اصلاً عبور نمی کند ولی از توری آهنی، خيلی راحت عبور می کند.

توضيح 1 : D مخفف diffusion است به معنی انتشار. هوا (يا اکسيژن) از داخل توری آهنی و دستمال کاغذی عبور می کند و اگر فشار هوا در پشت توری زياد باشد، هوا به جلوی توری (يا دستمال کاغذی) انتقال می يابد. پس اينکه تا چه حد اکسيژن از درون ماده از طريق انتشار عبور می کند، معنايی است که با D نمايش داده می شود.

توضيح 2 : لنزهای PMMA و لنزهای هايدروژل هر دو از جنس پلاستيک هستند. Oxygen Permeability يا Dk پلاستيک چقدر است؟ جواب: همان آزمايش قبلی را اينبار با يک صفحه پلاستيکی تکرار کنيد: پلاستيک را روی دهان و بينی خود نگهداريد و نفس بکشيد! دقيقاً حس خواهيد کرد که Dk پلاستيک صفر است. فرق PMMA و HEMA درست مانند فرق کاغذ و دستمال کاغذی است. HEMA نوعی پلاستيک متخلخل است ولی PMMA نوعی پلاستيک غير متخلخل (اگر چه نوع پلاستيکها هم يکی نيست). متخلخل بودن HEMA تفاوتی با متخلخل بودن دستمال کاغذی دارد و آن اين است که خلل و فرج HEMA پر از آب است و در واقع مثل دستمال کاغذی نم کشيده است. در مورد دستمال کاغذی نم کشيده، اکسيژن به دو صورت از درون بافت دستمال عبور می کند: يکی از طريق انتشار از درون ماده دستمال کاغذی و يکی هم از طريق حل شدن در آب جذب شده در دستمال. اولی را با D نمايش می دهند و دومی را با k . k ضريب حلاليت اکسيژن در آب است و اگر بجای آب مايع ديگری جذب دستمال شده بود، k ضريب حلاليت اکسيژن در آن مايع بود. بدينترتيب Oxygen Permeability برابر است با حاصل ضرب دو پارامتر در يکديگر: ميزان عبور اکسيژن از ماده جامد ضربدر ميزان عبور اکسيژن از مايع موجود همراه ماده جامد. به عبارت علمی تر:
در مورد هر لنز نرم، oxygen permeability برابر است با نفوذپذيری پلاستيکHEMA ) (بکار رفته در لنز(يعنی D)، ضربدر نفوذپذيری آب جدب شده در پلاستيک (يعنی k).
Oxygen Permeability = Diffusion (D) * Solubility constant (k)

حالا مرحله بعدی آزمايش را اجرا فرماييد:
چند لايه دستمال کاغذی را رویهم بگذاريد، بعد آنها را دو بار تا کنيد. حالا سعی کنيد از داخل آن تنفس کنيد. اینبار ، تنفس خيلی سخت تر شد. پس علاوه بر جنس ماده و ساختمان ماده و جامد بودن يا مايع بودن محيطی که اکسيژن را بايد عبور دهد، ضخامت ماده نيز نقش دارد. هر چه ماده نازکتر باشد، عبور اکسيژن راحتتر می شود و هر چقدر که ماده ضخيمتر باشد، عبور اکسيژن سختتر خواهد بود. بنابراين، عبور اکسيژن از ماده، نسبت عکس دارد با ضخامت ماده. حاصل اين محاسبه را Oxygen Transmissibility می نامند و فرمول آن عبارتست از:

Oxygen Transmissibility = (Diffusion * Solubility constant)/ thickness = Dk/t
نتيجه اين مبحث:
Dk يا Oxygen Permeability عبارتست از معياری برای ميزان عبور اکسيژن از ماده اوليه ای که در لنز بکار رفته و هيچگونه وابستگی به طراحی و ضخامت لنز ندارد.
Dk/t يا Oxygen Transmissibility عبارتست از معياری برای ميزان عبور اکسيژن از لنز ساخته شده و کاملاً وابستگی دارد با طراحی و ضخامت لنز
.

اميدوارم حوصله همکاران گرامی را سر نبرده باشم. اينبار طولانی شد. در قسمت بعدی در مورد معيارهای جديد Dk و Dk/t مورد نياز برای خفه نشدن قرنيه، صحبت خواهيم کرد.