چند نوع لنز در چشمهای يک اپتومتريست: قسمت هشتم – سيليکون هايدروژل نوع
Galifilcon A
شرکت جانسون اند جانسون
اين لنز، در واقع سومين لنز سيليکون هايدروژل دنيا است. ضريب اکسيژن آن (Dk/t) 86 واحد است و توسط FDA ، فقط برای مصرف روزانه تاييد شده است. اين لنز دارای ماده ای است به نام Hydraclear که طبق گفته های توليد کنندگان آن، باعث لطافت و نرمی اين لنز و آسايش بيشتر چشم می شود. درصد آب آن 47 است و Dk آن برابر است با 60 واحد. ديامتر آن 14 ميلی متر و ضريب سختی آن 0.3 است. دارای دو انحنای 8.3 و 8.7 بوده و قدرتهای مثبت شش تا منفی چهار را پوشش می دهد. طول عمر مفيد اين لنز، بصورت دو هفته مصرف روزانه معرفی شده است.
در اين لحظه که اين مطلب را می نويسم، هفته دوم مصرف اين لنز را شروع کرده ام. لحظه اولی که اين لنز را در چشمم قرار دادم، احساس کردم که در مقايسه با لنزهای هايدروژلی که قبلاً امتحان کرده ام، واقعاً آسايش اين لنز بسيار مطلوب تر است. راحتی فوکوس نايت اند دی (لوترافيلکون – آ ) نيز در همين حد بود. در طول هفت روز گذشته، دو روز فراموش کردم قبل از خارج شدن از منزل لنز را در چشم بگذارم. به نوعی نياز اين لنز به درآوردن و کار گذاشتن، مانع از مصرف آن در دو روز از هفت روز شد. راحتی اين لنز در خاتمه روزهای اول و دوم و سوم مصرف آن، بسيار خوب بود و در مجموع حس نمی شود ولی حيف که مجبور بودم آنرا قبل از خواب در بياورم. سه روز مصرف را با دو روزی که لنز را مصرف نکردم در نظر بگيريد، در روز پنجم حس می شد که کيفيت لنز رو به افت است. ديشب، روز هفتم، آخرهای روز احساس خستگی در حدود ساعت هشت شب شروع شد و ساعت نه و نيم احساس می کردم که مثل نياز به از پای خارج کردن کفش و جوراب، نياز به خارج کردن لنز دارم. احساس خشکی يا سوزش و يا موارد ديگر برايم پيش نيامد.
در مجموع با اين لنز راحت بودم ولی عمر اين لنز طوری است که بتدريج افت کيفيت را احساس کردم. اين موضوع از يک نظر خوب است: مصرف کننده خيلی زود متوجه خواهد شد که بايد لنز را به موقع دور بياندازد. البته احساس افراد مختلف با هم فرق دارد و شايد برای بعضيها اين افت کيفيت حس نشود. لازم به ذکر است که شبها از محلول سولوکر پلاس استفاده می کردم و در طول روز کارهای چشمی خيلی پيچيده و طولانی نداشتم. ادامه تجربه ام با اين لنز را ظرف يک هفته ايده ثبت خواهم کرد و برای علاقمندان تقديم می نمايم.
نمونه يک لنز ديگر را هم ديروز دريافت کردم و فکر می کنم طی دو هفته آينده، نمونه جديدترين لنز دنيا، يعنی لنز اوتو اپتيکس (سيليکون هايدروژل شماره 4) نيز به دستم برسد.
یکشنبه، دی ۰۶، ۱۳۸۳
شنبه، آذر ۲۸، ۱۳۸۳
چند نوع لنز در چشمهای يک اپتومتريست: قسمت هفتم – سيليکون هايدروژل نوع لوترافيلکون-آ = فوکوس نايت اند دی
اينکه چطور شد که اين لنز را در چشمم قرار دادم ، در شماره قبل برايتان نوشتم. نکته ای که برايم جالب بود اين بود که با استفاده کردن از اين لنز تازه فهميدم که با عينک چقدر محدوديت داشته ام که برايم عادت شده بود. تجربياتی از رهايی را در طول يکماهه مصرف اين لنز تجربه کردم که برايم فوق العاده لذتبخش بود و در عين حال عجيب:
1) در سلمانی، برای اولين بار بعد از 24 سال در تمام مراحل اصلاح، خودم و موهايم را می ديدم و ترسی هم نداشتم که اگر سرم را بشويند لنزم با آب تماس پيدا می کند (لوترافيلکون A از بابت اينکه تا حدی با آب در تماس قرار بگيرد مشکلی ندارد – درست برخلاف هيدروژلها که خطر عفونت آکانتاميبايی به ازای تماس با آب بسيار زياد است)
2) دخترم را برای بازی به پارک بردم، و برای اولين بار بعد از تمام اين سالهای عينکی بودن، جرات کردم خودم هم تاب سواری و سرسره سواری کنم. شايد به اين کار من بخنديد ولی واقعاً بچه ها به اين همراهی بزرگترها نياز دارند. من تازه فهميدم که ناخودآگاه در تمام اين سالها از بعی از تحرکهای جسمی پرهيز کرده ام و همين موضوع شايد بر سلامتی من و نوع زندگی و حتی روش تفکر من بی تاثير نبوده.
3) در تمام طول يکماه، هر بار که می خواستم بلوز يا لباس یقه داری را از سرم در بياورم، اول دستم می رفت سمت عينکم که از روی صورتم آنرا بردارم و بعد لباس را از تنم خارج کنم، ... ولی عينک سرجايش نبود و من متوجه نبودم که ديگر عينکی در کار نيست! مغر من هنوز هر شب قبل از به رختخواب رفتن، به طور اتوماتيک دستور برداشتن عينک از روی صورت را می داد ولی ... کدام عينک؟
4) موقع عکسبرداری و فيلمبرداری، کار خيلی ساده تر بود
5) موقع کار با اسليت لمپ، نزديک بود چشمم به چشمی دستگاه بخورد، عادت نداشتم عدسی جلوی چشمم نباشد
6) چون می دانستم تبخير سطحی اين لنز بسيار کم است، موقع رانندگی سرم را از پنجره بيرون گرفتم و بعد از سالها برای اولين بار باد را روی صورت و چشمهايم احساس کردم و مجبور نبودم چشمهايم را جمع کنم و يا نگران افتادن لنز باشم. ديدم هم (بينايی ام)، اصلاً در برابر باد تغيير نمی کرد و لنز را هم حس نمی کردم! واقعاً لذت داشت.
7) بعد از به پايان رسيدن يکماه طول عمر مفيد لنز، وقت آن رسيده بود که آنرا دور بياندازم. اينکار سختترين کار بود ولی آنرا انجام دادم. حالا دوباره به عينکم احتياج داشتم. در طول يکماه فقط دوبار به عينکم سرزده بودم: يکشب خواستم امتحان کنم بدون لنز چه می شود، و شب ديگر را که تا صبح مشغول نوشتن بودم و فقط نيم ساعت خوابيده بودم، حالم بد بود و بر حسب دستورالعمل کتابها، ترجيح دادم لنز در چشمم نباشد. شايد بازهم بخنديد ولی واقعيت اين است که برای اولين بار در طول بيست و چهار سال عينکی بودن، عينکم را گم کرده بودم و به ياد نداشتم که آنرا کجا گذاشته ام! من هرگز فکر نکرده بودم که عينک به عنوان يک جسم خارجی تبديل به بخشی از وجود من شده بود و حالا دوباره از من جدا شده بود.
شايد فکر کنيد من اينها را بعنوان تبليغ غير مستقيم نوشته ام. اگر راستش را بخواهيد، زياد برايم مهم نيست که چنين فکر کنيد يا خير. ولی اين تجربه واقعی من بود: خداوند نعمتهايی را به همه ما داده است که در بسياری از موارد آنها را فراموش می کنيم. اگر عينکی نيستيد نعمتهايی را خداوند به شما عطا کرده که در من در طی يکماه از آنها لذت بردم و فراموش کرده بودم که سالها از آنها محروم بوده ام. اگر هم شما عينکی هستيد، توصيه می کنم حداقل برای خودتان هم که شده و نه باری بيمارتان، يکبار امتحان کنيد که لنز را در چشم داشتن و فقط روزی يکی دو دقيقه وجود آنرا حس کردن، بی نياز بودن از خارج کردن و درآوردن و شستن و کارگذاشتن آن، چه مزه ای دارد!
اينکه چطور شد که اين لنز را در چشمم قرار دادم ، در شماره قبل برايتان نوشتم. نکته ای که برايم جالب بود اين بود که با استفاده کردن از اين لنز تازه فهميدم که با عينک چقدر محدوديت داشته ام که برايم عادت شده بود. تجربياتی از رهايی را در طول يکماهه مصرف اين لنز تجربه کردم که برايم فوق العاده لذتبخش بود و در عين حال عجيب:
1) در سلمانی، برای اولين بار بعد از 24 سال در تمام مراحل اصلاح، خودم و موهايم را می ديدم و ترسی هم نداشتم که اگر سرم را بشويند لنزم با آب تماس پيدا می کند (لوترافيلکون A از بابت اينکه تا حدی با آب در تماس قرار بگيرد مشکلی ندارد – درست برخلاف هيدروژلها که خطر عفونت آکانتاميبايی به ازای تماس با آب بسيار زياد است)
2) دخترم را برای بازی به پارک بردم، و برای اولين بار بعد از تمام اين سالهای عينکی بودن، جرات کردم خودم هم تاب سواری و سرسره سواری کنم. شايد به اين کار من بخنديد ولی واقعاً بچه ها به اين همراهی بزرگترها نياز دارند. من تازه فهميدم که ناخودآگاه در تمام اين سالها از بعی از تحرکهای جسمی پرهيز کرده ام و همين موضوع شايد بر سلامتی من و نوع زندگی و حتی روش تفکر من بی تاثير نبوده.
3) در تمام طول يکماه، هر بار که می خواستم بلوز يا لباس یقه داری را از سرم در بياورم، اول دستم می رفت سمت عينکم که از روی صورتم آنرا بردارم و بعد لباس را از تنم خارج کنم، ... ولی عينک سرجايش نبود و من متوجه نبودم که ديگر عينکی در کار نيست! مغر من هنوز هر شب قبل از به رختخواب رفتن، به طور اتوماتيک دستور برداشتن عينک از روی صورت را می داد ولی ... کدام عينک؟
4) موقع عکسبرداری و فيلمبرداری، کار خيلی ساده تر بود
5) موقع کار با اسليت لمپ، نزديک بود چشمم به چشمی دستگاه بخورد، عادت نداشتم عدسی جلوی چشمم نباشد
6) چون می دانستم تبخير سطحی اين لنز بسيار کم است، موقع رانندگی سرم را از پنجره بيرون گرفتم و بعد از سالها برای اولين بار باد را روی صورت و چشمهايم احساس کردم و مجبور نبودم چشمهايم را جمع کنم و يا نگران افتادن لنز باشم. ديدم هم (بينايی ام)، اصلاً در برابر باد تغيير نمی کرد و لنز را هم حس نمی کردم! واقعاً لذت داشت.
7) بعد از به پايان رسيدن يکماه طول عمر مفيد لنز، وقت آن رسيده بود که آنرا دور بياندازم. اينکار سختترين کار بود ولی آنرا انجام دادم. حالا دوباره به عينکم احتياج داشتم. در طول يکماه فقط دوبار به عينکم سرزده بودم: يکشب خواستم امتحان کنم بدون لنز چه می شود، و شب ديگر را که تا صبح مشغول نوشتن بودم و فقط نيم ساعت خوابيده بودم، حالم بد بود و بر حسب دستورالعمل کتابها، ترجيح دادم لنز در چشمم نباشد. شايد بازهم بخنديد ولی واقعيت اين است که برای اولين بار در طول بيست و چهار سال عينکی بودن، عينکم را گم کرده بودم و به ياد نداشتم که آنرا کجا گذاشته ام! من هرگز فکر نکرده بودم که عينک به عنوان يک جسم خارجی تبديل به بخشی از وجود من شده بود و حالا دوباره از من جدا شده بود.
شايد فکر کنيد من اينها را بعنوان تبليغ غير مستقيم نوشته ام. اگر راستش را بخواهيد، زياد برايم مهم نيست که چنين فکر کنيد يا خير. ولی اين تجربه واقعی من بود: خداوند نعمتهايی را به همه ما داده است که در بسياری از موارد آنها را فراموش می کنيم. اگر عينکی نيستيد نعمتهايی را خداوند به شما عطا کرده که در من در طی يکماه از آنها لذت بردم و فراموش کرده بودم که سالها از آنها محروم بوده ام. اگر هم شما عينکی هستيد، توصيه می کنم حداقل برای خودتان هم که شده و نه باری بيمارتان، يکبار امتحان کنيد که لنز را در چشم داشتن و فقط روزی يکی دو دقيقه وجود آنرا حس کردن، بی نياز بودن از خارج کردن و درآوردن و شستن و کارگذاشتن آن، چه مزه ای دارد!
شنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۳
با سلام! انشاالله ظرف ده روز آينده ترجمه کتاب راهنمای
اقدامات بالينی در عدسيهای تماسی: علايم، نشانه ها، تشخيص افتراقی و مديريت درمان نوشته آدريان اس. بروس ونوئل آ. برنان از زير چاپ بيرون می آيد. اين کتاب در قطع جيبی چاپ می شود و حاوی اطلاعات فشرده و بسيار مفيد در مورد مصرف و پيشگری و درمان های مرتبط با لنز می باشد. کتاب برای تجويز کنندگان لنز در نظر گرفته شده و مقدمه آن نوشته جان مک نالی ، دانشمند و کنتاکتولوژيست معروف آمريکايی است. در مقدمه فارسی کتاب، آخرين خبرهای مربوط به کنتاکت لنز درج گرديده و در صفحات پايانی کتاب، اطلاعات فنی مربوط به کنتاکت لنزهای متداول در ايران به اختصار ارائه گرديده و تحولات اجتناب ناپذير جهانی و ملی کنتاکت لنز توصيف شده اند. قيمت اين کتاب تمام رنگی ....... توزيع رايگان !!! در اصل اين کتاب برای دوره آموزشی " آکادمی کنتاکت لنز سيبا ويژن" طراحی شده است ولی قرار بر اين شده که بطور رايگان در اختيار تمامی علاقمندان اپتومتريست و چشم پزشک قرار گيرد. اميدوارم که به ياری خدا، تعدادی از کتابها در روز آخر کنگره آماده تحويل شوند که در آنصورت در کنگره چشم پزشکی با دست پر در خدمتتان خواهم بود. پيروز باشيد.
اقدامات بالينی در عدسيهای تماسی: علايم، نشانه ها، تشخيص افتراقی و مديريت درمان نوشته آدريان اس. بروس ونوئل آ. برنان از زير چاپ بيرون می آيد. اين کتاب در قطع جيبی چاپ می شود و حاوی اطلاعات فشرده و بسيار مفيد در مورد مصرف و پيشگری و درمان های مرتبط با لنز می باشد. کتاب برای تجويز کنندگان لنز در نظر گرفته شده و مقدمه آن نوشته جان مک نالی ، دانشمند و کنتاکتولوژيست معروف آمريکايی است. در مقدمه فارسی کتاب، آخرين خبرهای مربوط به کنتاکت لنز درج گرديده و در صفحات پايانی کتاب، اطلاعات فنی مربوط به کنتاکت لنزهای متداول در ايران به اختصار ارائه گرديده و تحولات اجتناب ناپذير جهانی و ملی کنتاکت لنز توصيف شده اند. قيمت اين کتاب تمام رنگی ....... توزيع رايگان !!! در اصل اين کتاب برای دوره آموزشی " آکادمی کنتاکت لنز سيبا ويژن" طراحی شده است ولی قرار بر اين شده که بطور رايگان در اختيار تمامی علاقمندان اپتومتريست و چشم پزشک قرار گيرد. اميدوارم که به ياری خدا، تعدادی از کتابها در روز آخر کنگره آماده تحويل شوند که در آنصورت در کنگره چشم پزشکی با دست پر در خدمتتان خواهم بود. پيروز باشيد.
یکشنبه، آذر ۱۵، ۱۳۸۳
چند نوع لنز در چشمهای يک اپتومتريست: قسمت ششم
توريک يک روزه و خلاصی موقتی من از دست عينک!
مطلبی که در اينجا می نويسم را اميدوارم بخوانيد و صرفاً به عنوان به اشتراک گذاشتن يک تجربه قلمداد کنيد و به قول دوستی: هيچ پيام ديگری در اين نوشتار نيست غير از آنچه که حس کرده ام و شايد شما هم بخواهيد از آن مطلع شويد.
شايد مطلع باشيد که شغل فعلی من سفرهای مکرری را می طلبد. در سفرها هميشه چند جفت لنز يک روزه توريک همراه دارم. هر وقت لازم می شود، يک جفت را باز می کنم و شب آنرا دور می اندازم.
با اين لنزها من دو مشکل دارم:
يکی اينکه هر از چند گاه (هر دو سه ساعت يکبار)، احساس می کنم مژه ای در چشم دارم يا لبه های لنز روی ملتحمه راه می رود. اين احساس هربار دو - سه دقيقه بيشتر طول نمی کشيد ولی با اينوجود بعضی وقتها اين دو سه دقيقه درست در زمان های بحرانی قرار می گرفت. ديد با لنزهای توريک يک روزه، بسيار خوب بود ولی هر از چند گاه مجبور بودم با کمک پلک پايينی ام لنز را جابجا کنم تا لايه اشکی پشت لنز تهويه شود (تهويه اشک در پشت لنز در لنزهای هيدروژل چندان جالب نيست و همين موضوع يکی از علل ناراحتيهای گاهگاهی با لنزهای هيدروژل است). گاهی اوقات پيش می آيد که چند روز متوالی از اين لنزها استفاده کنم. در روز دوم (با يک جفت لنز نو)، راحتی لنز افزايش می يابد و هر 4-3 ساعت يکبار 3-2، دقيقه ناراحتی احساس می شود و تعداد ساعات تحمل کردن لنز در يک روز هم به 14-13 ساعات می رسد. اين موضوع برای من يک مفهوم دارد: اين لنز که يکی از بهترينها و جديدترين لنز هايدروژل دنيا است، ديد خوب و ساعات مصرف کافی را تامين می کند ولی در هر حال نياز به آداپتاسيون دارد. به عبارت ديگر متابوليسم چشم به نوعی در استرس قرار می گيرد. فقط يک چيز را نمی فهمم : من با Dk/t حدود 26 هم مشکل دارم (در حالت باز بودن چشم)، چطور مردم Dk/t نزديک به صفر را از ما می گيرند و مصرف می کنند؟
مشکل دوم من با لنزهای توريک يک روزه اين بود که گاهی وقتها در زمان سفر، موقعيتی پيش می آيد که ظهر يک يا دو ساعت بخوابم، يکی دو ساعتی که کاملاً گرانبها است و برای من (و شايد خيلی از همکاران) کاملاً کمياب و خواستنی است. و آنوقت است که محلول همراهم نيست و جالنزی هم غايب است چون بنا نيست که جالنزی و محلول همراهم باشد (از مزايای لنزهای يک روزه، به صفر رسيدن مراقبت از لنز است يعنی قاعدتاً جالنزی و محلول لنز را نياز نداريد).
يک روز جايی بودم که لازم بود لنز در چشمم باشد. لنزهای توريک يک روزه ای که همراهم برده بودم تمام شده بود و يک جفت لوترافيلکون A در کيفم داشتم (خيلی تصادفی).
لوترافيلکون را در چشمهايم گذاشتم و برايم جالب بود که بلافاصله ديد برقرار و آسايش چشم تامين بود. قبلاً هم دو سال پيش اين لنز را امتحان کرده بودم و احساس مشابه توريک يک روزه را با آن داشتم. ولی اينبار کاملاً راحت بودم. شب که شد تصميم گرفتم بگذارم لنزها در چشمهايم بمانند (بيشتر از روی کنجکاوی). اينکار را قبلاً (دو سال قبل) هم انجام داده بودم و دو سه شب لوترافيلکون A را در چشم نگه داشته بودم و بسيار راحت بود ولی اينبار راحتتر از دو سال پيش بود. در قسمت آينده برايتان در مورد تجربه يکماهه خودم با لوترافيلکون A جزئيات کاملی را تقديم خواهم نمود.
توريک يک روزه و خلاصی موقتی من از دست عينک!
مطلبی که در اينجا می نويسم را اميدوارم بخوانيد و صرفاً به عنوان به اشتراک گذاشتن يک تجربه قلمداد کنيد و به قول دوستی: هيچ پيام ديگری در اين نوشتار نيست غير از آنچه که حس کرده ام و شايد شما هم بخواهيد از آن مطلع شويد.
شايد مطلع باشيد که شغل فعلی من سفرهای مکرری را می طلبد. در سفرها هميشه چند جفت لنز يک روزه توريک همراه دارم. هر وقت لازم می شود، يک جفت را باز می کنم و شب آنرا دور می اندازم.
با اين لنزها من دو مشکل دارم:
يکی اينکه هر از چند گاه (هر دو سه ساعت يکبار)، احساس می کنم مژه ای در چشم دارم يا لبه های لنز روی ملتحمه راه می رود. اين احساس هربار دو - سه دقيقه بيشتر طول نمی کشيد ولی با اينوجود بعضی وقتها اين دو سه دقيقه درست در زمان های بحرانی قرار می گرفت. ديد با لنزهای توريک يک روزه، بسيار خوب بود ولی هر از چند گاه مجبور بودم با کمک پلک پايينی ام لنز را جابجا کنم تا لايه اشکی پشت لنز تهويه شود (تهويه اشک در پشت لنز در لنزهای هيدروژل چندان جالب نيست و همين موضوع يکی از علل ناراحتيهای گاهگاهی با لنزهای هيدروژل است). گاهی اوقات پيش می آيد که چند روز متوالی از اين لنزها استفاده کنم. در روز دوم (با يک جفت لنز نو)، راحتی لنز افزايش می يابد و هر 4-3 ساعت يکبار 3-2، دقيقه ناراحتی احساس می شود و تعداد ساعات تحمل کردن لنز در يک روز هم به 14-13 ساعات می رسد. اين موضوع برای من يک مفهوم دارد: اين لنز که يکی از بهترينها و جديدترين لنز هايدروژل دنيا است، ديد خوب و ساعات مصرف کافی را تامين می کند ولی در هر حال نياز به آداپتاسيون دارد. به عبارت ديگر متابوليسم چشم به نوعی در استرس قرار می گيرد. فقط يک چيز را نمی فهمم : من با Dk/t حدود 26 هم مشکل دارم (در حالت باز بودن چشم)، چطور مردم Dk/t نزديک به صفر را از ما می گيرند و مصرف می کنند؟
مشکل دوم من با لنزهای توريک يک روزه اين بود که گاهی وقتها در زمان سفر، موقعيتی پيش می آيد که ظهر يک يا دو ساعت بخوابم، يکی دو ساعتی که کاملاً گرانبها است و برای من (و شايد خيلی از همکاران) کاملاً کمياب و خواستنی است. و آنوقت است که محلول همراهم نيست و جالنزی هم غايب است چون بنا نيست که جالنزی و محلول همراهم باشد (از مزايای لنزهای يک روزه، به صفر رسيدن مراقبت از لنز است يعنی قاعدتاً جالنزی و محلول لنز را نياز نداريد).
يک روز جايی بودم که لازم بود لنز در چشمم باشد. لنزهای توريک يک روزه ای که همراهم برده بودم تمام شده بود و يک جفت لوترافيلکون A در کيفم داشتم (خيلی تصادفی).
لوترافيلکون را در چشمهايم گذاشتم و برايم جالب بود که بلافاصله ديد برقرار و آسايش چشم تامين بود. قبلاً هم دو سال پيش اين لنز را امتحان کرده بودم و احساس مشابه توريک يک روزه را با آن داشتم. ولی اينبار کاملاً راحت بودم. شب که شد تصميم گرفتم بگذارم لنزها در چشمهايم بمانند (بيشتر از روی کنجکاوی). اينکار را قبلاً (دو سال قبل) هم انجام داده بودم و دو سه شب لوترافيلکون A را در چشم نگه داشته بودم و بسيار راحت بود ولی اينبار راحتتر از دو سال پيش بود. در قسمت آينده برايتان در مورد تجربه يکماهه خودم با لوترافيلکون A جزئيات کاملی را تقديم خواهم نمود.
اشتراک در:
پستها (Atom)